گزارش
محسن آجرلو
تیم ملی والیبال پس از 2 باخت در هفته اول لیگ ملتها و تجربه سومی در آغاز هفته دوم، فشار زیادی را متحمل شد. فشاری که البته نتیجه همان نتیجهگرایی نهادینه شده در بطن جامعه ایرانی است و با منطق صفر و یک به مسابقات ورزشی نگاه میکند. این نگاه با یک رویکرد کاملاً غریزی با برد خوشحال و با باخت ناراحت میشود و برایش هیچ اهمیتی ندارد که این دو اتفاق طبیعی در ورزش، در چه شرایطی افتاده است. درست مثل همین لیگ ملتها که پس از آن باختها، تیم ملی در ششمین بازی خود از سد صدرنشین این رقابتها یعنی امریکا گذشت و حالا همه آن انتقادهای قبلی تبدیل به تبریک و تحسین شده است.
بازی پنجشنبه شب والیبالیستها برابر امریکا و دشت یک برد سه بر صفر، بخش زیادی از فشار را از روی دوش بهروز عطایی و شاگردانش برداشت و این بار همه خوشحال و سرمست از این پیروزی، به سرعت هر چه تمامتر از ناامیدی به امید محض کوچ کردهاند و به نسل کنونی خوشبین شدهاند. البته که ایرادی بر این نتیجهگیری نیست و اتفاقاً شاید درست هم باشد اما برد مقابل آن امریکا با ترکیب صددرصد تغییر پیدا کرده، تا این اندازه خوشحالی ندارد؛ البته درست به همان اندازه که نباید از باختهای قبلی ابراز نگرانی و ناراحتی میکردیم.
امریکای کاملا متفاوت
تیم ملی امریکا به طور کلی در لیگ ملتهای امسال با ترکیبی متفاوت ظاهر شده و بهترین ترکیب 6 نفره او هم تغییرات زیادی نسبت به ترکیب همیشگی یانکیها دارد. با همه اینها تیم ملی امریکا در بازی برابر ایران به نفرات برجسته و با تجربهتر همین تیم تغییر یافته خودش هم میدان نداد. از میان شش نفر اصلی (به علاوه لیبرو) که اسپراو در بازی مقابل ایران به میدان فرستاد، 3 نفر تقریباً برای اولین بار در لیگ ملتها به میدان رفته بودند! راسل کیل، میشل و گرت، سه بازیکن تیم ملی امریکا بودند که اولین بازی خود را در لیگ ملتهای 2022 و شاید هم اولین بازی خود را در تاریخ این رقابتها تجربه کردند. از طرف دیگر پشت خطزن دیگر آنها یعنی توری هم تازه از این هفته به ترکیب اضافه شده و بعد از بازی با صربستان، این دومین حضورش در رقابتهای امسال بود. ذکر همه اینها نه با هدف کمرنگ کردن این برد بلکه برای نشان دادن حقیقت است. این برد به خاطر عملکرد خوب بازیکنان ایران و خارج شدن آنها از فشار باختهای قبلی اتفاق خوب و ارزشمندی است اما باید در حد و اندازههای خودش به آن پرداخته شود.
درس بزرگ اسپراو
سرمربی تیم ملی امریکا در بازی مقابل ایران، به نفرات کم تجربهتر خود میدان داد و تا انتهای بازی هم تغییرات زیادی در ترکیب تیمش ایجاد نکرد. آن هم در شرایطی که نفرات بهتری مانند آرون راسل و دیوید اسمیت با تجربه را هم روی نیمکت داشت اما ترجیح داد تا با دادن فرصت کامل به نفرات جوانتر، اولین باخت تیمش را به جان بخرد اما یک میدان درست و حسابی و کامل را به تیم دوم خودش تقدیم کند.
همین اتفاق شاید باید بهترین درس برای هواداران و حتی کارشناسان والیبال ایران باشد. دادن فرصت کافی برای تجربه کردن شرایط مختلف در چندین بازی و آبدیده شدن در مسابقات مهم و رسمی، حتی با وجود عدم کسب نتیجه و باختهای پی در پی، تصمیمی است که اجرای آن در سیستم ورزشی ایران کار بسیار دشواری است. با این حال دیدیم که تیم صدرنشین لیگ ملتها که جایگاه والیبالی بسیار بالاتری هم از ایران دارد، به سادگی تیم دوم خود را به میدان میفرستد و از تجربه یک باخت سنگین سه بر صفر هم نمیترسد.
تنها آورده رقابت ایران و امریکا اگر همین یک درس را هم برای والیبال ایران به همراه داشته باشد کفایت میکند و تأثیرات بزرگی در بلندمدت در جایگاه و آینده این رشته ایجاد خواهد کرد.
ما بالاخره پس از یک دهه حضور در این تورنمنت، باید یاد بگیریم که در این رقابتها نتیجه در آخرین اولویت قرار دارد. مخصوصاً در شرایطی که با اجبار در آن قرار گرفتهایم و نیاز داریم تا تیم و حتی کادر فنیمان، رقابتهای زیادی را در سطح اول والیبال دنیا تجربه کنند و آماده پذیرش مسئولیت اصلی در رویدادهای بزرگتر مانند رقابتهای قهرمانی جهان شوند. پس حواسمان باشد نه با یک غوره دچار سردی شویم و نه یک مویز باعث گرمیمان شود!