آنچه میخوانید، یکسری نظرات شخصی است. میخواهیم شفاف و رک بگوییم اسکوچیچ اینکاره نیست! او نمیتواند تیم ملی این مملکت را جمع و جور کند. بلد نیست کارش را به خوبی پیش ببرد. اصلاً این موضوع هیچ ارتباطی به نتیجه دیدار با الجزایر ندارد؛ ما از داخل اردوی تیم ملی خبرهای تلخی میشنویم و این اتفاقات را پلی برای شکستهای آینده میدانیم. از فدراسیون که هیچ توقعی نمیرود. یکسری نامدیر کنار هم جمع شدهاند و تشکیل یک گروه کر نامنظم را دادهاند که هر کدام ساز خودشان را میزنند. هر کسی که دلش میخواهد، هر چه دوست دارد را به رسانهها منتقل میکند و وضعیتی پیش آمده که سنگ روی سنگ بند نمیشود. فدراسیون رئیس ندارد و کاش سرپرست هم نداشت. مدل کار میرشاد ماجدی سبب شده نسبت به حضور چهرههای ورزشی در مدیریت کلان ورزش ناامید شویم. او یکی به نعل میزند، یکی به میخ. کاراکتری ندارد که بتوان به آینده مدیریت فوتبال امیدوار بود. همه این معادلات را گفتیم تا برسیم به شخص اسکوچیچ. فردی که با مربیان کروات، فاصله شخصیتی زیادی ندارد. شبیه به اکثر آنهاست اما به لحاظ فنی، نسبت به بلاژویچ، برانکو، کرانچار و... بسیار ضعیفتر. او نمیتواند یک کلونی 25 نفره را به خوبی مدیریت کند؛ اخبار مربوط به اردوی قطر، این موضوع را تأیید میکند. از این به بعد، اسکوچیچ فقط دو راه پیشروی خود دارد؛ یا استعفا بدهد و با یک کارنامه قابل قبول به لحاظ آماری، تیم ملی را به فرد دیگری بسپارد یعنی با مربی دیگری عوض شود یا به طور کلی عوض شود. خودش بماند اما شخصیتش را تغییر بدهد و به فردی تبدیل شود که حرفش در اردوی تیم ملی خریداری داشته باشد. با این دستفرمان، نه او به جایی میرسد و نه تیم ملی. بعد از بازی با الجزایر، همه فهمیدند او چه حجم محبوبیتی نزد بازیکنان دارد تا جایی که بزرگان تیم ملی سر میز شام خواستار حضور جواد نکونام روی صندلی سرمربیگری تیم ملی شدند. این تیم ملی، حالا حالاها مشکل و داستان در پی دارد.