فرشاد کاسنژاد
اعتبار و مقبولیت اجتماعی در ورزش از عجیبترین دستاوردهاست، با ساز و کاری گوناگون، گاه سهل و گاه دشوار، گاه کوتاهمدت، گاه ماندگار به طول تاریخ، گاه جعلی، گاه واقعی، گاه عامیانه و جلف، گاهی جدی و بنیادین.
در فوتبال باوجود وابستگی شدید به نتیجه، اما همیشه نتیجه نمیتواند بنیان مقبولیت اجتماعی را بگذارد، مثالش اینکه حتی سریعترین صعود تاریخ به جام جهانی هم برای فدراسیون شهابالدین عزیزی خادم نه مقبولیت اجتماعی و نه حتی محبوبیت کوتاهمدت را به ارمغان نیاورده است.
این میتواند بیش از هر چیزی در فدراسیون فوتبال سوژهای برای بررسی باشد. طنزآمیز باید نوشت که میتوانند برای این نیز یک پروژه تحقیقاتی تعریف کنند و بودجهای را بسوزانند.
فدراسیون فوتبال باید بداند چه سوءرفتارهایی داشته که باوجود نتایجی درخشان در دوران کوتاهش، امتیاز جمع کرده اما اعتبار جمع نکرده است. میزان بیاعتمادی به این فدراسیون فوتبال بیش از دورههای پیشین آن است. موضوعاتی مثل خرافاتی دانستن مدیران فدراسیون دستمایه بسیاری از نقدهاست و فارغ از این، فدراسیون هرگز جایگاهی در خور نتایجی که تیم ملی کسب کرده، به دست نیاورده است. بابت صعود زودهنگام تیم ملی به جام جهانی کدام هوادار فوتبال یک جمله در وصف این فدراسیون گوشه اینستاگرام و توئیتر نوشته است؟
فدراسیون فوتبال توان اعتبارسازی برای مربیاش را نیز ندارد. دراگان اسکوچیچ پس از سریعترین صعود به جام جهانی هنوز مربی مقبول به معنی اینکه طیف گستردهای از هواداران را حامی و دوستدار خود ببیند، نیست. فدراسیون فوتبال حتی پس از پیروزیهای پیدرپی اسکوچیچ نخواست و نتوانست مربیاش را به موقعیت اجتماعی بهتری ارتقا دهد و این از جمله ناتوانیها در ساخت مقبولیت اجتماعی است.
فوتبال سرانجام، حتی بیشتر از نتیجه، به علاقهمندی هواداران نیاز دارد. بدون همنفس شدن با آنها هیچ خاطره مشترک و ماندگار و جذابی ساخته نمیشود.