بیهنرترین رؤسای فدراسیونها به گونهای مدیریت میکردند که ماه عسلشان در روزهای بعد از ریاست یک سال طول بکشد؛ اما شهاب عزیزی خادم آنقدر بیهنر بود که با دست خود آرامش را از فدراسیونش گرفت.
عزیزی خادم با شتاب هر چه تمامتر سعی کرد همه دوستان و رفقا را وارد فدراسیون کند. او تلاش فراوانی کرد تا جاماندهای در میان نداشته باشد. اما گارد بسته رئیس جدید فدراسیون در برابر مردم موجب شد او 45 روز بعد از انتخابش کاملاً رودرروی مردم قرار بگیرد؛ وقتی او سرپرست تیم ملی را معرفی کرد و کام همه مردم با این انتخاب تلخ شد. رئیس فدراسیون که تا آن زمان شعار همراهی با مردم را سر میداد، حتی یک قدم هم از موضعش عقب ننشست تا به دلیل این اشتباه، پشتوانه مردمی را از دست بدهد.
عزیزی خادم پس از آن حاشیههای خودساخته، جسورانهتر از گذشته تصمیم گرفت و هر خطای خود را با خطایی دیگر کامل کرد، بیآنکه از کرده خود پشیمان یا شرمنده باشد. پنهانکاریها و راست نگفتنها (که زمان، خلافش را ثابت کرد مانند آن افطاری پرحاشیه که ادعای فدراسیون در مورد میزبان مراسم خیلی زود تکذیب شد) فدراسیون را از مردم دور و دورتر کرد اما مشی مدیران فدراسیون را تغییر نداد.
رئیس فدراسیون البته موضعی عاقلانه هم در ماجرای پرسروصدای جادوگری نداشت. او میتوانست خیلی شفاف ارتباط با جادوگر کرجی را تکذیب کند اما نفس او را یاری کننده دانست تا این فاصله باز هم افزایش یابد.
حالا تیم ملی به جام جهانی صعود کرده است. هر فدراسیونی در چنین شرایطی محبوب دل همه مردم و مسئولان است؛ اما دیواری بلند بین موفقیتهای تیم ملی و فدراسیون فوتبال کشیده شده است. همه صعود تیم ملی را به قدرت، همت و حرفهایگری بازیکنان ربط میدهند، نه قدرت برنامهریزی و مدیریت فدراسیون فوتبال و این اوج بیهنری رئیس فدراسیون و مشاوران اوست. فدراسیونی که میتوانست صادقانهتر رفتار کند و خواست و نظر مردم را محترم بشمارد.