کد خبر: 242019تاریخ: 1400/11/14 00:00
یک سال بعد از وداع با علی انصاریان
هنوز منتظریم که برگردی
ننهعلی نا نداشت گریه کند. آنقدر گریه کرده بود که اشک چشمانش خشک شده بود. چه کسی باور میکرد این اتفاقات را؟ علی که تمام زندگی، قربانصدقه ننهعلی میرفت، حالا آرام و بیصدا خوابیده بود روی تخت بیمارستان و انگار نه انگار تا به حال بیداری را تجربه کرده. انگار کسی که یک عمر، قهرمان زندگی خودش بوده، هرگز روی این زمین پا نگذاشته بود. انگار آن کسی که موهایش را بست و وارد دربی شد، کسی که سر و صورتش، ضیافت بخیهها بود، آن که به تعصب شهرت داشت، آن که برای پرسپولیسیها بُت بود و برای استقلالیها یک مدافع عزیز، فرد دیگری بود. چه کسی این ماتم را باور میکرد؟ علی افتاده بود روی تخت، بدون بیماری زمینهای، طوری اسیر کرونا شد که حتی قصد بازگشت نداشت. علی آرام بود و ننهعلی داشت زمین و آسمان را با نالههایش بهم میدوخت. چه رفیقی، چه الماسی داشت جان میداد. دکتر گفت: «شاید مجبور شویم دستگاه را از علی انصاریان جدا کنیم، شاید زمان خداحافظی باشد. آماده وداع باشید.» همین جملات پر از ناامیدی کافی بود تا ننهعلی از حال برود. بدون علی چگونه باید زندگی کند؟ یک سال قبل، روز غمانگیز 15 بهمن 1399؛ روزی که با علی برای همیشه وداع کردیم. علی، آن رفیق پرانرژی که میتوانست با شیطنتها و شوخیهایش، هر کسی را بخنداند. یکسال گذشت و حالا وقت وداع با علی انصاریان است. رفیقی که هنوز منتظریم برگردد، هنوز منتظریم با ننهعلی ویدیویی در اینستاگرام منتشر کند و از ته دل بخندد. چه کسی این داغ را باور میکند؟