سام ستارزاده
برای آنهایی که سال گذشته در چنین روزهایی ماجرای اساسنامه و انتخابات فدراسیون را پیگیری میکردند، ماجرای پر پیچ و خم انتخابات کمیته ملی المپیک چندان جدید به نظر نمیرسد. تعویق دستکم دو ماهه این انتخابات که معنای پنهان آن، سردرگمی و بیبرنامگی کوتاهمدت کمیته المپیک خواهد بود، به گفته دبیر المپیک ناشی از بیتوجهی چند ساله به اصلاح و تصویب اساسنامه است. هفته گذشته و در روزهایی که خبر تعویق انتخابات توسط دبیر کمیته المپیک تکذیب میشد، خبر ادغام این کمیته و وزارت ورزش، سایه مداخله کمیته بینالمللی المپیک را بر ورزش ایران افکند.
وجه تشابه اصلاح اساسنامه و انتخابات سال گذشته فدراسیون فوتبال و امسال کمیته المپیک، مقاومت برابر استقلال این نهادها از دولت هستند؛ بویژه در انتخابات معوق کمیته المپیک که حتی وزیر ورزش و معاون سابقش شایعه نامزدی خود را بهصراحت رد نکرهاند. این اساسنامهها تحت فشار نهادهای بینالمللی بهسختی، با صرف بیشترین زمان ممکن و بهطور حداقلی اصلاح میشوند؛ اما سردمداران ورزش این تغییر کژدار و مریز را با افتخار بهنام خود میزنند.
معماهای پیچیده انتخابات ورزشی این پرسش را در ذهن ما پررنگتر میسازند که چرا سیاسیون و دولتمردانی که عیان شده اغلب آنان در حوزههایی غیر از ورزش متخصصتر است، چه منفعتی از مدیریت ورزشی میبرند که تا این اندازه در تلاشند تا قانون را به ضرر خود اصلاح نکنند و خود را در صندلیهایی که باید دست اهل ورزش باشند، خادم مردم معرفی میکنند؟