printlogo


کد خبر: 241596تاریخ: 1400/11/7 00:00
خلق‌کننده بزرگ‌ترین بدهی‌ها، بزرگ‌ترین منتقد بدهی‌ها
گل‌محمدی در دو نقش

فرشاد کاس‌نژاد
 
استعفای یحیی گل‌محمدی در اعتراض به پرداخت نشدن ۱۵ درصد از اقساط دستمزدها در پرسپولیس اگرچه نمایشی برای فشار به مدیریت باشگاه است تا بی‌تعهدی مالی مرسوم را در این مقطع پایان دهد، اما چه به جدایی واقعی گل‌محمدی منجر شود و چه احتمال بازگشت او به تیم پس از پرداخت مطالبات بازیکنان و مربیان را نزدیک به واقعیت بدانیم، یادآور چند موضوع است که بلبشوی اقتصادی در باشگاهداری ایرانی را تصویر می‌کند.
یحیی گل‌محمدی احتمالاً گران‌ترین مربی لیگ برتر است، اما باشگاه پیشین او (شهرخودرو) ورشکسته شده و حتی قادر به دریافت حقوق خود از انتقال گل‌محمدی به پرسپولیس نیست. حتی نمی‌دانیم اسمش شهرخودرو است یا پدیده؛ در میانه بحران مالی و مالکیت. باشگاه جدید گل‌محمدی (پرسپولیس) نیز از بدهکارترین تیم‌های لیگ برتر است. انبوهی از این بدهی با جدایی گابریل کالدرون و قرارداد با گل‌محمدی ساخته شد. پرسپولیس تمام دستمزد کالدرون را پرداخت کرد اما از او فقط نیم فصل بهره برد و با خرید گل‌محمدی میلیاردها و میلیاردها بدهکار شد؛ هم به کالدرون، هم به باشگاه مبدأ گل‌محمدی.
گران‌ترین مربی ایران خلق ثروت و درآمد نمی‌کند، بلکه با خلق بدهی به این موقعیت و قیمت رسیده است. این از عجایب اقتصادی در فوتبال ایران است اما این روند آنچنان در باشگاهداری ایرانی عادی‌سازی شده که هیچ‌کس نقد و اعتراضی به آن ندارد، بلکه خود گل‌محمدی چهره معترض جریان است و حتی در اعتراض به بحران مالی باشگاه استعفای تهدیدکننده می‌دهد؛ یک وارونگی عادی. او دو نقش دارد، هم خلق‌کننده بزرگ‌ترین بدهی‌هاست و هم بزرگ‌ترین منتقد بدهی‌ها.
مسأله‌ اما یحیی گل‌محمدی نیست. او یک مربی است و صاحب این بازار کار در آشفته‌بازار اقتصادی فوتبال ایران است. اما باید با شکل‌دهندگان ساختار این روش و منش باشگاهداری به بحث نشست که با چه ساز و کار فرسوده و از بنیان معوجی، به چنین دستاوردهای خراب‌کارانه‌ای می‌رسد.
بیژن ذوالفقارنسب که از هیأت مدیره پرسپولیس استعفا داد، با‌وجود اینکه عمری را در ورزش گذرانده است، بی‌اطلاع از وضعیت امروز به نظر می‌رسید اما به هنگام استعفا عبارتی ساده و دقیق گفت: اینها پول می‌خواهند، من هم پولدار نیستم.
کار باشگاهداری در ایران به اینجا رسیده است که باید یک نفر با ثروتی بادآورده را پیدا کرد که وقتی سرگرم اختلاس است، ذره‌ای از آن حجم معاملات بیهوده و پربهره‌اش را خرج فوتبال کند یا کار را به مدیرانی سپرد که نهادهای صاحب فرصت‌های مشهور به رانت را مجبور به هزینه‌های بی‌بازگشت در فوتبال کند. این اسمش باشگاهداری است و کمتر کسی در جمع اهالی حرفه‌ای فوتبال اعتراضی به پا گرفتن و بادوام شدن این روش دارد.
پرسپولیس مجبور است به گل‌محمدی وعده بدهد که دستمزدها پرداخت می‌شود. مجبور است تن به خریدهای گزاف‌تر هم بدهد، مجبور است هر کاری برای ورشکستگی بیشتر انجام دهد اما یک بار خودش را مجبور نمی‌داند که از خودش بپرسد چرا همیشه بیش از توان واقعی اقتصادی خود قرارداد می‌بندد؟ هیچ‌کدام از خیل مدیران که به پرسپولیس -و استقلال و باشگاه‌های دیگر با ساختار مشابه- می‌آیند و می‌روند، حتی یک بار به تغییر روش فکر نمی‌کنند. علیه یکدیگر هم تندترین مواضع را دارند اما در روش کار دچار همدلی بیمارگونه‌ای هستند.
 

Page Generated in 0.0049 sec