آنهایی که سن بیشتری دارند و فوتبال را از اواسط دهه 60 تا اوائل دهه 80 دنبال کردهاند، علیاصغر مدیرروستا را به خوبی میشناسند. گلزن قهاری که هر چند در استقلال و پرسپولیس بازی نکرد اما همیشه یک پای کورس آقای گلی بود و در ترافیک مهاجمان آماده به تیم ملی هم دعوت میشد و بازی میکرد. مدیرروستا شاید در تیم ملی که آن زمان سالانه بیشتر از چهار پنج بازی انجام نمیداد، تعداد حضورش کم باشد اما آمارش در گلزنی فوقالعاده است. او در روزهایی که خداداد و علی دایی میدرخشیدند و در اوج قرار داشتند، توانست به ترکیب اصلی تیم ملی برسد و جزئی از نسل موفق و فراموش ناشدنی 98 باشد. نسلی که هنوز هم از بازیکنانش به نیکی یاد میشود. علیاصغر مدیرروستا میهمان این شماره ایران ورزشی است. مهاجمی که فوتبال را در همای کرج آغاز کرد و با پیکان نیز پا به عرصه مربیگری گذاشت. گلزنی که حتی در حضور فرشاد پیوس توانست عنوان آقای گلی را به دست بیاورد، هرگز پیراهن استقلال و پرسپولیس را نپوشید اما از معدود بازیکنانی بود که بدون حضور در این دو تیم، بیش از 30 بازی ملی انجام داد. با او از آغاز دوران فوتبالش، به حالا که کمی از مستطیل سبز دور شده، رسیدیم. مصاحبه با یکی از بهترین مهاجمان بعد از انقلاب پیش رویتان است.
ابتدا میخواهم بدانم جرقه فوتبالیست شدن شما کجا خورد و چگونه توانستید وارد این عرصه شوید؟
من مثل همه فوتبالیستهای قدیم، از کوچه و خیابان و زمینهای خاکی در خیابان برقان کرج فوتبالم را شروع کردم. ما گروهی بودیم که هر روز با هم بازی میکردیم. یکی از بازیکنان باشگاهی به نام حسین کیاننصر که سنش بالاتر از ما بود و خانهاش چند کوچه آنطرفتر از ما، به تمرین میرفت که دید بازی میکنیم و استعداد داریم. ایستاد و گفت اگر میخواهید در تیم باشگاهی بازی کنید، شما را معرفی کنم که جوابمان مثبت بود. همین شد که به زمینهای خاکی رفتیم و پیراهن تیم همای کرج را پوشیدیم. البته قبل از حضور در هما، فوتبال را از تلویزیون نگاه میکردم و میدیدم که بازیکنان وقتی گل میزنند و میبرند، چقدر خوشحال میشوند. به همین دلیل علاقهمند شدم و به فوتبال دلبستگی پیدا کردم. در رده نوجوانان و جوانان قهرمان کرج شدیم، ضمن اینکه من برای بزرگسالان باشگاه هم بازی میکردم. بعد از آن به تهران آمدم که البته خیلی هم اتفاقی بود.
چرا اتفاقی؟
آن زمان تیم نفت تهران با مربیگری رحیم حداد زرین از باشگاههای بازیکنساز ایران بود و البته در رده پایه هم نتایج فوقالعادهای کسب میکرد. یکی دو تا از دوستان ما آنجا بودند و او به آنها گفته بود مهاجم خوب معرفی کنید تا به نفت بیاوریم. دوستان من گفته بودند مدیرروستا. گفته بود اگر خوب است بگویید به تمرین بیاید. دوستانم به من گفتند و اولین سؤالی که از آنها پرسیدم این بود که آیا زمین تمرینتان چمن است؟ آن زمان به قدری در آسفالت و زمین خاکی بازی میکردیم که تمام پاهایم زخم شده بود. به همین خاطر وقتی گفتند زمین چمن داریم، بیدرنگ با آنها به تمرین رفتم. زمین چمن نفت هم عالی بود. آقای حداد زرین که مثل همه مربیان نمیخواست دستش را رو کند، به من گفت لیست تیم پر است. من هم گفتم با توجه به اینکه از کرج آمدهام، حداقل تمرین کنم و برگردم. من جزو تیم ذخیره بودم و مقابل تیم اصلی بازی کردم. ظرف 20 دقیقه سه گل زدم. آقای حداد زرین بازی را قطع کرد و گفت فردا یک قطعه عکس بیاور. گفتم شما که جا ندارید و در جواب گفت یک جا داریم. در جوانان نفت تهران زیاد گل زدم و عارف سیدعلیخانی که سرمربی بزرگسالان بود، از من در ترکیب استفاده کرد. آن هم در تیمی که منصور رشیدی دروازهبانش بود و بسیاری از بزرگان حضور داشتند.
بعد به ستاد مشترک رفتید و دوران سربازی را آنجا گذراندید؟
ستاد مشترک نه، رفتم دارایی و با 10 هزار تومان قرارداد بستم. این اولین پولی بود که از فوتبال گرفتم. آقای جعفرزاده مالک دارایی بود و این پول هم برای یک جوان پول زیادی محسوب میشد. آن زمان دارایی پوما و آدیداس میپوشید که این مسأله نشان میداد چقدر شرایط مالی خوبی دارند. یک سال زیر نظر امیرخان ابوطالب بازی کردم. مربی بزرگی که در استعدادیابی و بازیکنسازی زبانزد بود و این مسأله را قدیمیها بهتر میدانند. جوانان دارایی که بودم، به تیم بزرگسالان رفتم و چند گل هم زدم. سال بعد برای گذراندن خدمت سربازی به ستاد مشترک رفتم که مربیاش گودرز حبیبی بود. یک روز در ورزشگاه شیرودی بازی داشتیم که من راه را گم کردم. دیر به رختکن رسیدم و گودرز حبیبی برای 8 بازی از من استفاده نکرد چون سرباز بودم میخواستم بیشتر خودم را نشان بدهم و به همین دلیل مصمم شدم. در 7،6 بازی آخر 7 گل زدم. آن زمان دارایی صدرنشین بود و در آخرین دیدار فصل هم باید مقابل ما قرار میگرفت. اگر ما در ستاد مشترک دارایی را میبردیم پرسپولیس قهرمان میشد. من دو گل زدم و بازی را سه بر یک بردیم و پرسپولیس هم قهرمان شد. شیرودی پر از جمعیت بود و روز خاطرهانگیزی برای پرسپولیسیها رقم خورد. آن فصل، پرسپولیس قهرمانیاش را مدیون ستاد مشترک بود.
راستی تا یادم نرفته این را بپرسم که چرا علیاصغر مدیرروستا مهاجم شد؟
گل زدن را دوست داشتم و همین عاملی بود که مهاجم شوم. ضمن اینکه بازیهای تیم ملی را نگاه میکردم و فوتبال حسن روشن را دوست داشتم. همچنین غفور جهانی که دروازه استرالیا را باز کرد و من حدود 9 سال داشتم. به جز اینها گل زدن لذت دیگری داشت و من هم به همین دلیل خط حمله را انتخاب کردم.
شما به جز رده باشگاهی، اواسط دهه 60 حضور در تیم ملی جوانان را هم تجربه کردید.
من سه سال عضو تیم ملی جوانان بودم و سالی که به ستاد مشترک رفتم هم به تیم امید دعوت شدم. وقتی راهی پاس شدم هم توانستم به تیم ملی بزرگسالان برسم.
شما از جمله پیشکسوتانی هستید که تعصب خاصی به باشگاه پاس دارید. این علاقه از کجا نشأت میگیرد؟
دایی بنده، آقای فرامرز محمدیان یک پرسپولیسی دوآتشه است. سال 1356 که پاس قهرمان ایران شد، پرسپولیس را یک بر صفر شکست داد. ما نتوانستیم به استادیوم برویم اما از میدان انقلاب که رد میشدیم، هواداران پرسپولیس در اتبوسهای دوطبقه قدیمی نشسته بودند. همه پکر بودند، داییام گفت چه شد؟ گفتند باختیم. من هم از سال 56 و به دلیل کریخوانی با داییام، پاس را انتخاب کردم و البته سالها بعد برای این تیم به میدان هم رفتم.
به مرور دوران فوتبال شما برگردیم. از ستاد مشترک و میان آن همه پیشنهاد به پاس رفتید. چرا؟ به خاطر همان هواداری و اتفاقات سال 56؟
هم آن ماجرا و هم شرایط مناسبی که در پاس برای پیشرفت من وجود داشت. من همان سال اول توانستم آقای گل باشگاههای تهران بشوم. در تیمهای تهران الف و تهران ب هم حضور داشتم و با هر دو قهرمان ایران هم شدم. سال دوم هم رقابت نزدیکی با فرشاد پیوس داشتم اما او آقای گل شد و من عنوان دوم را به دست آوردم. سالهای اول و دوم لیگ آزادگان را قهرمان شدیم و سال سوم هم عنوان قهرمانی آسیا را کسب کردیم. من گل نیمهنهایی را زدم و محسن گروسی در فینال به زیبایی دروازه حریف را باز کرد و قهرمان آسیا شدیم. در پاس امکانات مناسبی داشتیم. آقای طباطبایی اسپانسر شده و وضعیت قراردادها هم عالی بود. باور کنید خیلی از بازیکنان پرسپولیس و استقلال هم دوست داشتند به پاس بیایند.
در شرایطی که فرشاد پیوس در پرسپولیس حضور داشت، کسب عنوان آقای گلی و حتی رقابت با او سخت بود. چطور میتوانستید با او در کورس قرار بگیرید؟ دشوار نبود؟
آن زمان پرسپولیس و استقلال همیشه هجومی بازی میکردند و بهترین بازیکنان را در اختیار داشتند. بهترین هافبکها، بهترین مدافعان و بهترین دروازهبان را جذب میکردند و از همان دقیقه یک روی دروازه حریفان موقعیت میساختند. ما نسبت به پرسپولیس دفاعیتر بازی میکردیم و بر همین اساس موقعیتهای کمتری روی دروازه رقبا خلق میکردیم. ما باید از تک موقعیتها استفاده میکردیم اما آنها شرایط مناسبی برای گلزنی داشتند و میتوانستند گلهای بیشتری به ثمر برسانند. البته ما جدا از رقابت، رفاقت هم داشتیم و دوستانی صمیمی برای هم بودیم. یک بار هم من و پیوس 11 گل زده بودیم. هفته آخر من سه گل زدم اما او پنج گل و در نهایت عنوان آقای گلی را به دست آورد.
در مورد شما یک نکته جالب وجود دارد. اینکه چرا هیچوقت به استقلال و پرسپولیس نرفتید و پیراهن این دو تیم را نپوشیدید؟
من از سال 1367 تا 1380 پیشنهادهای زیادی از استقلال و پرسپولیس داشتم اما هرگز قسمت نشد به این دو تیم بروم. حتی سال 1367، زمان مدیریت آقای کردنوری و همان سالی که امیر قلعهنویی و صمد مرفاوی هم به استقلال رفتند، قرارداد بستم اما پاسیها سراغم آمدند و رضایتنامه مرا از استقلال گرفتند. همه ساله از استقلال و پرسپولیس پیشنهاد داشتم و حتی دو سه بار با آنها تمریناتم را هم شروع کردم اما دوباره به پاس برگشتم.
علی پروین هم انگار خیلی پیغام و پسغام فرستاد تا شما را جذب کند.
چند بار علیآقا زحمت کشید و از من خواست با پرسپولیس تمرین کنم. آن زمان اما پاسیها زورشان بیشتر بود و به همه میچربیدند. به همین خاطر نتوانستم پیراهن پرسپولیس را بپوشم.
در این سالها همزمان با درخشش در رده باشگاهی، عضو تیم ملی هم بودید. شما با توجه به تعداد بازیهای ملیتان، آمار خوبی در گلزنی دارید.
خب آن زمان بازیهای ملی کمتر از حالا بود. به عنوان نمونه تیم ملی هر چند ماه یک بار تشکیل میشد و بیشتر با تیمهای داخلی بازی تدارکاتی انجام میداد و خبری از رقابتهای بینالمللی نبود. شاید اگر آن زمان هم تیم ملی به اندازه حالا بازی میکرد، الان امثال حمید درخشان، محمد پنجعلی، احمدرضا عابدزاده و بازیکنانی نظیر آنها بالای 150 بازی ملی داشتند و نه 80،70 بازی. این قضیه شامل حال من هم شد. از طرفی دیگر هواداران هم دوست داشتند بازیکنان استقلال و پرسپولیس در تیم ملی بازی کنند و همین مسأله کار امثال من را برای حضور در ترکیب اصلی سخت میکرد. کار سادهای نبود اما چنین چالشی را دوست داشتم. آن زمان فقط من، مهدی ابطحی، سیروس قایقران و امیر افتخاری از تیمهایی جز استقلال و پرسپولیس در تیم ملی حضور داشتیم و باور کنید کار سختی هم برای بازی پیش رو داشتیم.
البته با وجود مهاجمانی آماده و ترافیک سنگین در خط حمله، دعوت به تیم ملی هم ارزشمند بود. اینطور نیست؟
صددرصد همینطور است. به این اسامی دقت کنید. ناصر محمدخانی، فرشاد پیوس، کریم باوی، صمد مرفاوی. اینها هر کدام غول و قطبی برای خودشان بودند. همین مسأله کار را برای بازی در ترکیب اصلی سخت میکرد. به قول شما دعوت به تیم ملی هم ارزشمند بود چه برسد به بازی. بعدها هم که آقای دایی آمد.
شما در تیم رویایی محمد مایلیکهن حضور داشتید و حتی بازی هم میکردید. از آن نسل تاریخی 98 بگویید و اینکه در اردو چه میگذشت و تیم چرا با مایلیکهن به موفقیت نرسید؟
دوره مایلیکهن، دوره رشد فوتبال بود. ایشان خیلی از جوانها را معرفی کرد و با آن مدیریت خاص نتایجی گرفت که در تاریخ فوتبال ایران بیسابقه است. مایلیکهن بچهها را یکدل کرده بود، بگذریم که شیطنتهایی هم صورت میگرفت چون زمان مایلیکهن بازی میکردم، اینها را نمیگویم. برخی فکر نکنند این حرفها را میزنم، چون مایلیکهن هوای مرا داشت. ایشان در مقطعی نام مرا حتی در لیست 70 نفره تیم ملی هم قرار نداد. بنابراین بحث من ارتباطی به بازی در تیم ملی ندارد. ملاک و معیارهایی در ذهن مایلیکهن بود که میتوانست تیم ملی را به موفقیت برساند اما حیف که نگذاشتند او تا آخر روی نیمکت بماند و کارش را به سرانجام برساند.
در مقدماتی جام جهانی 1998، شما به ترکیب اصلی رسیدید و خداداد روی نیمکت نشست. دلیلی داشت؟
قبل از خداداد، من و علی دایی زوج خط حمله را تشکیل میدادیم. من به دلیل آسیبدیدگی مدتی دور از فوتبال بودم و مایلیکهن هم مرا برای حضور در جام ملتهای آسیای 1996 دعوت نکرد. البته در تمام بازیهای تدارکاتی من و علی دایی در خط حمله بودیم اما به یکباره مایلیکهن، من و رضا شاهرودی را خط زد.
چرا خط خوردید؟
دیر به تمرین رفتیم و ایشان هم سختگیر بود و البته کار درستی هم انجام داد که ما را خط زد. آنجا دیگر خداداد و علی دایی کولاک کردند و زوجی حطرناک را به وجود آوردند. علی دایی در جام ملتها آقای گل شد و خداداد هم در آن تورنمنت درخشید. بخصوص مقابل عربستان که آنها را بسیار آزار داد. بعد از بازگشت از جام ملتها، من دوباره دعوت شدم و همراه دایی و خداداد تبدیل به یک مثلث شدیم. من بازی میکردم و البته هیچ مشکلی هم بین ما وجود نداشت. این را گفتم چون عدهای میگفتند خداداد با مایلیکهن اختلاف دارد اما ابداً کسی مشکلی نداشت.
از بازی با چین در دالیان و آن شادی گل جالب هم صحبت میکنید؟
اصلاً از دستم در رفته بود و نمیدانستم چکار کنم. وقتی نتیجه 3-2 بود، چین خیلی فشار آورد و حتی ممکن بود گل تساوی را بزند. گل چهارم را که زدم، نیمکت تیم ملی را دیدم که همه به هوا پریدهاند. میخواستم به تقلید از یک مهاجم فرانسوی شادی کنم که خوشحالی خودم هم از یادم رفت.
اگر اصغر مدیرروستا الان بازی میکرد، برای یک فصل چقدر دستمزد میگرفت؟
نمیدانم چه بگویم اما الان بازیکنان مدیربرنامههایی دارند که زمان امضای قرارداد از آنها حمایت میکنند. به عنوان نمونه دیدهام که برای مهاجمان بندی میگذارند که اگر گل بزنند پاداش میگیرند. یا برای دروازهبان و مدافعان پاداش گل نخوردن پرداخت میکنند. به قول علی پروین، مهاجم آوردهایم که گل بزند دیگر. اگر گل نزند با من چه فرقی میکند؟ بگذریم. من آن زمان دو برابر قرارداد بقیه میگرفتم. الان اگر سقف قرارداد 10 میلیارد باشد، 18 تا 20 میلیارد میگرفتم.
قبول دارید فوتبال ایران به نسبت قبل فانتزی شده و دیگر از آن درگیریهای گذشته خبری نیست؟
آن زمان مثل الان دچار مصدومیت نمیشدیم. فقط یک مینیسک را میشناختیم و بس. از طرفی دیگر الان سرعت کار تیمی افزایش یافته. یعنی سرعت در انتقال توپ از دفاع به هافبک و از هافبک به حمله اما تکنیک، شوت، کنترل و پاس افت کرده. ضمن اینکه الان 15،10 سال است گروهی در فوتبال پایه رخنه کرده و اجازه رشد به بازیکنان مستعد را نمیدهند. گروهی که با دلالی به تیمهای پایه رسیدهاند، حالا بزرگسال شده و یکسری از استعدادها را از بین بردند. همین زد و بند و فساد باعث شده تا فوتبال ما ضعیف شود.
اگر بخواهید تیم منتخب تاریخ فوتبال ایران را معرفی کنید، چه کسانی را در لیست قرار میدهید؟
متأسفانه خیلیها از قلم میافتند و من شرمنده آنها میشوم. مثلاً من یک جا علی کریمی که نابغه فوتبال است را در لیست قرار ندادم. چرا؟ چون حمید استیلی حضور داشت. استیلی هم رفیق صمیمیام است و هم گل قرن را زده. مگر میشود نام او در لیست نباشد. از طرفی مگر میتوان علی کریمی را هم در تیم قرار نداد؟ مجید نامجومطلق چطور؟ به همین دلیل دوست ندارم تیم منتخبی را انتخاب کنم.
از بازیکنان فعلی تیم ملی کسی میتواند در ترکیب تیم منتخب شما باشد؟
باید خیلی تلاش کنند که در تیم باشند. الان بازیکنان مورد نظر من مهدی طارمی و سردار آزمون هستند. به نظر من این دو میتوانند اما من علی دایی و حسن روشن را در خط حمله تیمم قرار دادم. آیا میشود از آنها چشمپوشی کرد؟ به نظرم تا سالها کسی نمیتواند دایی و روشن را از آنجا تکان بدهد.
آیا میتوان به نسل فعلی تیم ملی برای رسیدن به اهداف بزرگتر امیدوار بود؟
این نسل قوی هستند. چرا؟ چون اغلب آنها در لیگهای اروپایی بازی میکنند و کلاس بالایی از فوتبال را به نمایش میگذارند. به عنوان مثال اگر طارمی در ایران میماند، 20 درصد حالا هم پیشرفت نمیکرد. همه بار تیم ملی روی دوش لژیونرها است و آنها هستند که میدرخشند. منظور اصلیام این است که چون در اروپا حضور دارند، کلاس جدیدی از فوتبال را آورده و به قول معروف تیم ملی را با کلاس کردهاند.
شما در دوران بازی پیشنهاد اروپایی دریافت نکردید؟
من در دو مقطع قرار بود به لیگ ترکیه بروم اما هر بار بنا به دلایلی این اتفاق رخ نداد. ارتباط ما با ترکیه از طریق ناصر صادقی بود. آلتای ازمیر مرا میخواست. من به تیم ملی دعوت شدم اما این مسأله همزمان شد با ماجرای انتقال به ترکیه و البته بازیهای مرحله اول مقدماتی مقابل مالدیو و سوریه. از مایلیکهن اجازه گرفتم به ترکیه بروم. از تیم ملی کنار ماندم و انتقال به ترکیه هم به تأخیر افتاد. آلتای یک مربی رومانیایی داشت که قرار بود به تیم ملی سوریه برود. انتقال او منتفی شد و در ترکیه ماند. زمانی که ما برای صحبت نهایی به ترکیه رفتیم، او لیست بازیکنان تیم ملی ایران را درآورد و گفت اگر مدیرروستا در لیست بود، با او قرارداد ببندید. هر چه ما گفتیم با هماهنگی به اردو نرفتهام، نپذیرفت و ماجرای انتقال به همین سادگی منتفی شد.
رابطه نزدیکی با علی دایی دارید. اگر بخواهید او را وصف کنید چه میگویید؟
دایی از دوستان صمیمی من است. او یک بازیکن تلاشگر بود که همیشه دوست داشت برنده باشد. این یکی از بهترین خصلتهای او بود. ضمن اینکه دایی شناسنامه بینالمللی فوتبال ایران است. همانطور که آرژانتین را با مارادونا و پرتغال را با رونالدو میشناسند، هر وقت صحبت از فوتبال ایران هم میشود، بیاختیار یاد علی دایی میافتند.
البته رکورد دایی هم به دست رونالدو شکست.
17، 18 سال دایی عنوان بهترین گلزن ملی جهان را در اختیار داشت و در نهایت رونالدو آن را شکست. رکورد برای شکستن است و هستند آمار و ارقامی که در ثانیه جابهجا میشوند. وقتی یکی از بهترین بازیکنان تاریخ فوتبال رکورد دایی را میشکند، نه تنها نباید ناراحت شد بلکه باید خوشحال هم بود چون این مسأله نشان میدهد دایی چه کار بزرگی انجام داده بود.
فصل قبل مدیر تیم پیکان بودید اما دیگر در این سمت فعالیت نمیکنید. چه زمانی دوباره به فوتبال برمیگردید؟
تا وقتی افراد غیر فوتبالی در رأس کار قرار دارند یا فوتبالیهایی که فقط در ظاهر چنین ادعایی دارند، امثال ما خارج از گود هستیم. هر چند باید منتظر بمانیم و ببینیم در آینده چه اتفاقاتی رخ خواهد داد.