این صحنه را تصور کنید. بساز بفروشی مولتیتریلیاردر در جکوزی نشسته و همزمان که در حال برگزاری شوی تلویزیونی با مجریگری و محوریت خودش است، دهها زن جوان که میتوانند همسن نوههایش باشند، او را احاطه کردهاند. این صرفاً دوری کوتاه مدتی از زندگی سیاسی است که او به تازگی به پایان رساند و در طول آن صحبتهای زن ستیزانه همراه با بیگانههراسی یا اظهارات آزاردهندهای را مطرح کرد که رسانههای کشور انتظارش را داشتند.
نه، او کسی نیست که شما فکر کردید. او دونالد ترامپ نیست. او گرگوریو خسوس خیلای خیل، شهردار سابق ماربیا و رئیس سابق اتلتیکو مادرید است.
خسوس خیل تنها دو شب پیش از انتخابات ریاست اتلتیکو مادرید در سال 1987 به همراه پائولو فوتره، ستاره پورتو، در باشگاه پایتختنشین حاضر شد و وعده داد که بر اساس توافق با باشگاه پرتغالی در صورت پیروزی در این انتخابات این بازیکن را به خدمت خواهد گرفت. هایجک او در انتخابات لوس روخیبلانکوس موفقیتآمیز بود و خیل توانست انریکه سانچز ده لئون، رقیب اصلیاش را با 6219 رآی در برابر 3465 رأی شکست دهد.
این نقطه عطفی در تاریخ اتلتیکو مادرید پیش و پس از آن انتخابات بود؛ باشگاهی که هرگز مانند سابق نشد. خیل روند باشگاه را به طور کلی تغییر داد و این تغییر در بعضی زمینهها خوب و در بسیاری از زمینهها بد بود. موفقیتهای اولیه شامل حضور در جمع 4 تیم صدر جدول در پنج فصل اول ریاست او و فتح کوپا دل ری در سالهای 1991 و 1992 به دست آمد اما رفتارهای غیرمترقبه و عجیب رئیس باشگاه رفته رفته موجب شد که این مؤسسه برجسته به سیرکی تبدیل شود.
سپس خیل در سال 1992 در اقدامی جنجالی نام اتلتیکو را به «سوسیهداد آنونیما دپورتیوا» تغییر داد- معادل انگلیسی آن شرکت ورزشهای محدود عمومی بود. مانند قورباغهای که از قبل در ظرف آب در حال جوشیدن قرار داشته، هواداران در ابتدا متوجه جدیت تغییر ساختار شرکت حقوقی نشدند و وقتی دقیقاً مشخص شد که چه اتفاقی رخ داده است، خیلی دیر شده بود.
خیل و انریکه سرزو، شریک کاری او – و رئیس فعلی باشگاه- به جرم در اختیار گرفتن غیرقانونی 236056 سهام باشگاه محکوم شدند اما این پرونده زمانی به دادگاه رفت که شامل قانون مرور زمان شده بود و آنها اجازه پیدا کردند که سهمهای خود را حفظ کنند. میگل آنخل خیل مارین، پسر خیل، هنوز- مستقیم و غیرمستقیم- بیش از نیمی از سهام فعلی باشگاه را در اختیار دارد.
کنار آمدن با این سرقت از باشگاه برای هواداران به اندازه کافی سخت بود اما خیل در همان سال آکادمی جوانان را با ادعای تلاش برای کاهش هزینهها بست. به همین دلیل ستاره جوانی به نام رائول به رئال مادرید، باشگاه همسایه، ملحق شد و همه در پایتخت اسپانیا میدانند که زندگی حرفهای او در نهایت به کجا ختم شد.
او در سال 1991 حزب سیاسی راستگرای افراطی به نام گروپو ایندپندینته لیبرال را تأسیس کرد- که مخفف آن به شکل مضحکی در زبان اسپانیایی همان خیل میشد- و حزب او در اواخر همان سال با کسب دو سوم آرا و 19 صندلی از 25 صندلی مجلس در انتخابات پیروز شده و او نیز به عنوان شهردار ماربیا انتخاب شد. او شاید فرد احمقی به حساب میآمد اما حداقل این حماقت از جنبه مثبت بود و این واقعیت که با عرف جامعه تفاوت داشت، برای بسیاری از رأی دهندگان به مثابه تنفس هوای تازه بود.
اگر ترامپ به سیاستهای کاستا دل سول در دهه 1990 علاقه داشت (و چه کسی میگوید که اینطور نبود؟) پس مطمئناً تحت تأثیر کمپین خیل قرار گرفته بود. این مرد اسپانیایی نه تنها نام خانوادگی خود را روی یک حزب سیاسی گذاشته بود- چیزی که با توجه به علاقه ترامپ به استفاده از نامش روی تمام برندینگها از سهام گرفته تا خط هوایی که از او نیز انتظار میرود- بلکه در انتخاباتی قانونی توانست به قدرت سیاسی نیز دست پیدا کند. حتی شعار آنها نیز مشابه بود چرا که شعار شهردار جدید «قدرتمند کردن دوباره ماربیا» بود چون خیل وعده داده بود که درخشش این شهر ساحلی را با بیرون کردن «دیگران» ناخوانده از آن بار دیگر برگرداند.
اتلتیکو در دوران ریاست خیل تنها سقوطش پس از دوران جنگ را تجربه کرد چرا که او هزینههایی بیش از حد در حوزههای غیر ضروری داشت و در نهایت عدم هزینه در مواقع لزوم به تیم ضربه زد. باشگاه توانست شرایط را بهبود بخشیده و بار دیگر به لالیگا برگردد اما با کوهی از بدهی مواجه بود. لوس روخیبلانکوس در نتیجه این دوران پرآشوب هنوز هم به اداره مالیات اسپانیا بدهکار هستند و 45 میلیون یورو از این مبلغ را پرداخت نکردهاند.
(خلاصه مطلب بلندتری که پیشتر در سایت هفتیک منتشر شده است)