اگر در حالت عادی مرگ نادر دستنشان در این سنوسال یک خبر باورنکردنی و شگفتانگیز محسوب میشد، حالا با عبور از حدنصابهای مرگ و میر بر اثر کرونا، چنین اخباری تکانمان نمیدهد. پس حالا درگذشت آقا نادر که مرگش را از هفته پیش حدس میزدیم، خبری است صرفاً پررنگتر بین همه خبرهای سیاه روزگاری که دموی آخرالزمان بود.
اما، او یک قهرمان بزرگ بود. دیرزمانی که فوتبال ایران در زمینهای مراقبت نشده با لباسهای نایلونی، توپهای چهل تکه و اندک پولی به حیات خود ادامه میداد و عشق حرف اولش بود.
یادش بخیر یک جمعه بعدازظهری بود که آقا نادر به عنوان بزرگتر نساجی تیمش را مقابل پرسپولیس رهبری میکرد. توی پرسپولیس علی پروین را کنار گذاشته بودند و فرشاد پیوس از محرومیت برگشته بود و تیم دست مثلث درخشان-پنجعلی و محمدخانی بود. آنها حریف تیم شهرخسته نشدند. تیمی با سبیلوهای گردنکلفت و یک بازیکن ریزهکار زهردار به اسم نادر دستنشان که قبلاً در لیگ قدس اسمش را شنیده بودیم.
او گلش را زد تا در کورس آقای گلی از عباس سیمکانی و سیدکمال حسینی عقب نیفتد. فکر کنم بعد از بازی با مینیبوس به قائمشهر برگشتند؛ در حالیکه پشت سر دهها دنبال کننده داشتند؛ آنهایی که قرار بود فردا تصویر گل نادر به پرسپولیس را توی حافظه شفاهی دیگر هواداران نساجی تصویر کنند.
نزدیک به 30 سال پیش وضعیت اینجوریها بود. اما خب عوضش آدمها بیشتر زنده میماندند و مرگ در میانسالی تکاندهنده بود و ناگهانی بهنظر میرسید.
روحت شاد آقا نادر.