printlogo


کد خبر: 227578تاریخ: 1400/1/22 00:00
در جست‌و‌جوی رایکوف‌ها و پورحیدری‌ها
آسیا پرده از ذات مربیگری فرهاد برمی‌دارد

حمیدرضا عرب 
 
21 فروردین ماه هر سال مصادف است با اولین قهرمانی استقلال در آسیا. عنوانی که هنوز کهنه نشده و یادآوری آن استقلالی‌ها را به وجد می‌آورد. استقلال بعد از آن قهرمانی تنها یک بار دیگر موفق به تکرار چنین دستاوردی شد تا اولین قهرمانی که 51 سال پیش به دست آمد، همچنان بزرگ و ارزشمند تلقی شود. اشاره به اینکه استقلال در آن سال چه بر سر هاپوئل آورد تکرار مکررات است اما آنچه هیچ‌گاه کهنه و قدیمی نمی‌شود تأکید به نام‌هایی است که در آن روزگاران از استقلال (تاج سابق) تیمی درخور نام هوادارانش و فوتبال ایران پدید آورده بودند.
در آن تیم جمعی از نخبه‌های فوتبال ایران گرد هم آمده بودند که هر تیمی در فوتبال ایران آرزوی داشتن‌شان را داشت. مردانی همچون ناصر حجازی، منصور پورحیدری، علی جباری و غلامحسین مظلومی.
بی اغماض اما نام رایکوف پیشقراول همه نام‌ها خودنمایی می‌کرد و آنها که ماجراهای ریز و درشت آن ایام را خوب به خاطر دارند، مهر تأیید می‌زنند بر شایستگی‌های زدراکو رایکوف که در آن سال‌ها به خوبی توانسته بود از استقلال تیمی درخور تحسین پدید آورد.
منصور پورحیدری زمانی که در قید حیات بود وقتی سر صحبت را درباره آن روزگار باز می‌کرد رایکوف را مردی نافذ و اثرگذار خطاب می‌کرد، عنصری محبوب که موفق شده بود به خوبی در وجود بازیکنان رخنه کرده و از آنها به بهترین شکل ممکن بازی بگیرد. کلید موفقیت رایکوف از نگاه منصور تأثیرپذیری‌اش میان بازیکنان بود.
پورحیدی می‌گفت: «رایکوف استقلال را قهرمان کرد، چون بازیکنان عاشقانه دوستش داشتند.»
آنچه رایکوف در آن سال‌ها پدید آورد، روابطی فراتر از استاد و شاگردی بود. عامیانه بگویم؛ یک حس پدرانه که حتی او را در خلوت بازیکنان نیز به مردی محبوب بدل ساخته بود.
اینطور نبود که بازیکنان آن روزها در ظاهر با مربی یک جور باشند و پشت سر طوری دیگر. رایکوف به حدی در کلام، نگاه و احساس بر بازیکنان تأثیرگذاشته بود که به قول پورحیدری برایش جان می‌دادند و در خلوت نیز محترم می‌شمردندش.
تردید نکنید اگر چنین حسی بر بازیکنان استقلال رسوخ نکرده بود، هیچ‌گاه بازی باخته در فینال 51 سال پیش مقابل هاپوئل با پیروزی عوض نمی‌شد و استقلال (تاج آن روزگاران) با شکست میدان را ترک می‌کرد و اولین قهرمانی هرگز در آن سال به چنگ نمی‌آمد.
به این اسامی دقت کنید: ناصر حجازی، مهدی لواسانی، کارو حق‌وردیان، اکبر کارگر جم، فریدون معینی، علی جباری، غلامحسین مظلومی، غلام وفاخواه، منصور پورحیدری، مهدی حاج‌محمد و جواد قراب. 
این اسامی مردانی است که برای اولین بار استقلال و فوتبال ایران را به بر بام آسیا نشاندند و حال که اولین قهرمانی به تقریب مصادف شده با سفر استقلال به شهر جده عربستان به جهت حضور در لیگ قهرمانان آسیا، رسیدن به پاسخ این سؤال مهم ضرورت می‌یابد.
سؤال این است: مجموعه بازیکنان و مربیان امروز آیا قادرند افتخاراتی که همان تیم به دست آورد را دوباره تکرار کنند؟
فرهاد مجیدی در شیوه مربیگری، ارتباط با بازیکنان، علم روز فوتبال و داشتن تجربه بین‌المللی تا چه اندازه به مربی جام‌آور آن دوران شبیه است؟ آیا او نیز به مانند رایکوف می‌تواند چنان مردانی از بازیکنان امروز پدید آورد که همچون آن روزگاران مطیع و فرمانبر باشند؟ آیا بازیکنانی که امروز در ید او هستند، به قول منصور پورحیدری برای تیم‌شان سر می‌دهند؟
رایکوف آنقدر در استقلال اثربخش بود که سال‌ها بعد دست‌پرورده‌اش منصور پورحیدری نیز موفق شد از استقلال تیمی در قواره قهرمانی در آسیا پدید آورد. منصور که خود 51 سال پیش یکی از ارکان موفقیت استقلال بود و در میدان بازی طنازی می‌کرد در سال 1990 میلادی در لوای مربیگری، استقلال را برای دومین بار بر بام فوتبال ایران نشاند.
بعدها گفته شد که میان رایکوف و پورحیدری اشتراک رفتاری بسیاری وجود داشت و آنها با شخصیت کاریزماتیک خود به خوبی از عهده مربیگری در استقلال برمی‌آمدند.
بی‌تعارف باشگاه استقلال اگر بخواهد دوباره آن عناوین را تکرار کند در وهله نخست باید از مردانی با آن درجه از اثرگذاری در دایره فنی خود برخوردار باشد. این قدم اول است.
فرهاد مجیدی که امروز سکان هدایت استقلال را به دست گرفته آنقدر در مربیگری برای‌مان مبهم است که حقیقتاً نمی‌توانیم به درستی بگوییم او از چه روش و اصولی پیروی می‌کند. صرف اینکه گاه و بیگاه برخی رسانه‌های نزدیک به آقای سرمربی خبرهایی با مضمون برخورد با ستاره‌ها یا تیتر‌هایی نظیر جدیت فرهاد یا هشدار فرهاد به بازیکنان و حتی مبارزه او با بازیکن‌سالاری منتشر می‌کنند نمی‌تواند پرده از حقیقت مربیگری‌اش بردارد و آنچه مجیدی را برای‌مان در قالب یک مربی صاحب سبک به خوبی تصویر خواهد کرد برآیند و نتیجه‌ای است که در تورنمنت‌های بزرگ رقم خواهد زد.
درباره اینکه فرهاد مجیدی چه تاکتیک و روشی در مربیگری به کار می‌گیرد نیز هرگز نمی‌توان با قاطعیت حرفی به میان آورد. او فصل پیش همان روشی را به کار گرفت که استراماچونی پایه‌گذاری کرد و حالا نیز همان راه را می‌رود که فکری رفته است. مهم‌تر اینکه او در دوره سوم مربیگری خود در استقلال به سر می‌برد که در همه این تجارب به عنوان جانشین مربیان پیشین سکان هدایت استقلال را در دست گرفته است و هیچ‌گاه از ابتدای فصل در استقلال سرمربی نبوده که برای‌مان دیکته بنویسد.
حال شاید حضور در لیگ قهرمانان آسیا بتواند این بار به درستی پرده از آنچه در ذات مربیگری او نهفته است، بردارد. شاید مجیدی یکی باشد شبیه رایکوف و شاید هم پورحیدری که اگر جز این باشد، یقیناً استقلال راهش به سمت قهرمانی در لیگ هموار نخواهد شد، همانطور که پیش‌تر نیز دیگر مربیان نتوانستند چنین عناوینی را تکرار کنند.
شاید مجیدی چهره دیگری از خود برابرمان تصویر کند و شاید هم همان شود که دیگر ناکامان شده‌اند. به زودی پرده‌ها خواهد افتاد.
 
 

Page Generated in 0.0043 sec