سام ستارزاده
با نگاه به آنچه بر اردوی آبیها در دو سال گذشته رخ داد، میتوان سقوط آزاد را در آرزوها و رؤیاهای آنان دید. همان هوادارانی که کمی پس از شب یلدای سال گذشته از رفتن آندرهآ استراماچونی قلبشان شکسته بود و با چشمانی پر از یأس به روی مهاجم محبوب دهه گذشته خود آغوش گشودند، در روزهای واپسین سال جاری، از بازگشت همان چهره، یعنی فرهاد مجیدی، اشک شوق ریختند و بیتوجه به کرونایی که بر خیابانهای شهر سایه افکنده، نخستین تونل محبت را پشت در پارکینگ ساختمان سعادتآباد برای وی افتتاح کردند.
این سومین فصل متوالی است که هفت محبوب آبیها در نیمفصل دوم لیگ و در شرایط اضطراری باشگاه، مسئولیت دشوار هدایت استقلال را روی دوش خود میگذارد؛ توالیای که او را بهقولی بدل به «ناصر الجوهری» آبیهای پایتخت کرده است اما فارغ از دید آماری به رفت و بازگشتهای مجیدی در استقلال (چه بهعنوان یک بازیکن یا مربی)، سؤال اصلی که مطرح است و شاید این روزها آنطور که باید به آن پرداخته نمیشود، این است: «اگر قرار بر بازگشت مجیدی بود، اصلاً وی چرا باید شش ماه قبل تیم را ترک میکرد؟»
از دید خود سرمربی جدید آبیها، پاسخ این پرسش هم روشن و هم قابل درک است. پس از پیروزی در شهرآورد و صعود به فینال جام حذفی، هنگامی که بهجای تشکر، زحمات مجیدی با پررنگ ساختن شایعه توافق برای بازگشت استراماچونی داده شد، میتوان گفت مجیدی تصمیم درستی گرفت که استعفا داد تا نشان دهد تعلقی به کسب جایگاه در استقلال ندارد و قصد ندارد به قیمت ستاندن فرصت ترقی تیمش بر منصبش چنگ بزند. واضح بود که اختلافات شدید میان وی و احمد سعادتمند، عامل اصلی استعفای مجیدی بود اما کسی متوجه نشد که چرا هفت آبیها حتی پس از برکناری سعادتمند از مدیر عاملی آبیپوشان هم حاضر به بازگشت به نیمکت نشد؛ و یا شاید هم به محمود فکری و کادرش ترجیح داده نشد.
با توجه به قانون منع جذب مربیان خارجی، فرهاد مجیدی نسبت به دو رقیب اصلی خود، محمود فکری و امیر قلعهنویی که نمایش تیمهایشان از حیث فنی حتی در قیاس با استقلال ناکام لیگهای سیزدهم و چهاردهم متفاوت و رو به جلو نبود، مطمئنترین گزینه برای عبور دادن پسران آبی از کوران رقابتهای سخت داخلی و آسیایی پیشرو است. ضعفهایی که در سال گذشته و در مدیریت بحران، مدیریت حواشی بازیکنان و واکنشها و تصمیمهای احساسی در مجیدی دیده شد نیز انتظار میرود با باتجربهتر شدن خودش و اضافهشدن مدیر فنی کاریزماتیک و متجربی همچون فراز کمالوند کمتر به چشم بیایند.
حقیقت تلخ اما آن است که وضعیت آبیها حادتر از آن است که انتظار حل تمام مشکلات باشگاه را با یک خانهتکانی روی نیمکت آنان داشته باشیم. مدیریت باشگاه همچنان بهدست افرادی است که بهسادگی گذاشتند آبیها در یکقدمی دستیابی به جام حذفی، بهجای برداشتن گام آخر خود، یک دور باطل را شروع کنند؛ دور باطلی که با رسیدن اختلاف امتیاز استقلال با رقیب سنتی در کورس قهرمانی به ۶، به پایان خود هم رسید. فرهاد مجیدی خود را سرمربیای نشانداده که دلسوزانه با کاستیها و سوءمدیریتها بجنگد. بازگشت مهربانانه وی به خانه، قطعاً بهمنزله پایان منازعاتی از این دست نخواهد بود.