بازگشت فرهاد مجیدی به استقلال شاید شیرینترین اتفاق زندگی حرفهای او در مربیگری باشد اما فارغ از این شیرینی، او کار ترسناکی را شروع کرده و درباره آینده به خوشبینی نیاز ندارد، بلکه با واقعیتی مواجه است که از یک پروژه بزرگ و دشوار خبر میدهد.
یک لحظه تصور کنید استقلال مقابل فولاد بازنده باشد و به فرض فاصلهاش با صدرنشین ۹ امتیاز شود. آنگاه پروژه قهرمانی استقلال با فرهاد مجیدی به فرآیند فنی بزرگی در استقلال نیاز دارد که بتواند چنین فاصلهای را جبران کند و سبقت بگیرد.
فرهاد مجیدی برای از دست رفتن قهرمانی به استقلال نیامده است اما به دست آوردن قهرمانی نیز نمیتواند توقع قطعی از او باشد یا توانایی او به اندازه تصور قهرمانی قطعی در این فصل هنوز باور نشده است.
توجه کنیم که مجیدی اولین تجربههای مربیگریاش را پشت سر میگذارد و عمر سرمربیگریاش به یک فصل نمیرسد و این نکته یعنی تجربه هنوز به کار او اضافه نشده است.
فرهاد مجیدی فقط با کیفیتی مقبول میتواند در مربیگری به محبوبیت برسد و برای این کار انتخاب او فراز کمالوند است. فرهاد در نیمفصل دوم لیگ گذشته نیز فراز کمالوند را به عنوان مشاور آنلاین در کنار خود داشت اما در شروع پروژه تازه، او را به عنوان مهمترین همکار فنی خود به استقلال آورده است، در نقشی که هنوز تعریف دقیقی ندارد؛ دستیار یا مدیرفنی؟
این نکته در آینده میتواند تیم را دچار سؤالات و حاشیههایی کند و بهتر است از روز اول نقشها روشن باشند. مثلاً تا روز آخر همکاری محمود فکری و صمد مرفاوی کسی نفهمید که مرفاوی دستیار فکری است یا مدیر فنی؟ مسئولیتهای این دو نقش تعاریف مختلفی دارد. نمیدانیم فرهاد مجیدی و فراز کمالوند به چه تعریفی رسیدهاند. در استقلال نقشهای دیگری نیز باید روشن باشد، مثل نقش صالح مصطفوی در کنار فراز کمالوند. باید پرسید اگر پیروز قربانی از حضور کمالوند دلخور نمیشد و به استقلال میآمد، نقش او چه بود؟ دستیار اول یا دستیار دوم و سوم؟
فرهاد مجیدی باید این موضوعات را دقیق بررسی کند و تعاریف مشخصی در کادرفنی داشته باشد، وگرنه خیلی زود سوءتفاهمها برای خودش نیز ایجاد خواهد شد و همچنین برای همکارانش.