هومن جعفری
بله آقا! جرعهای هم از لب لعل مهرداد میناوند نچشیدیم و برفت. مهردادی که وقتی نوجوان بودیم، بازیهایش در تیم ملی را میدیدیم و وقتی جوانتر شدیم، در اردوهای همان تیمهای ملی با او مصاحبه میکردیم. مؤدب و با شخصیت بود و بعدها، تأسف خوردیم که فضای کری خوانی در فوتبال چقدر روی این دو خصیصهاش در جمع اثر منفی میگذاشت. مشتی و بامرام و خاکی بود و برای کلاس گذاشتن برای آدمهای غریبه کف خیابان اشتیاقی نشان نمیداد. میتوانستی آقا مهرداد صدایش کنی و او هم به راحتی پاسخت را بدهد. آدم خونگرمی بود که میشد از بودن در کنارش صفا کرد. مثل اکثر اهالی فوتبال، خاطره تعریف کننده خوبی بود و میتوانست ساعتها جمعهای خودمانی را با شوخی و خنده اداره کند. حرکت او به سمت قرار گرفتن در حاشیه فوتبال در سالهای اخیر و کلکسیونی از بیماریهای عجیب و غریب در سالهای بعد از پایان مسابقات، نگذاشت تا مهرداد میناوند را در قالبی ببینیم که باید. او میتوانست به جای قهرمان فضای مجازی شدن در فوتبال ایران و دشمن تراشی یا کری خوانی، یکی از اعضای هیأت مدیره، یکی از اعضای کمیته اقتصادی، سخنگوی تیم، مدیر تیمهای پایه یا حتی مدیر بخش بینالملل تیمش شود و ظرفیتهای فراوانش را در اختیار باشگاهش قرار دهد اما هیچ وقت چنین اجازهای به او و دیگران داده نشد. نه در استقلال و نه در پرسپولیس، کوچکترین برنامهای برای استفاده از امثال میناوندها نیست مگر آنکه آنها را به سمتی سوق بدهی که در فضای مجازی برای تیم رقیب کری بخوانند. این نهایت استفادهای بود که فوتبال ایران از استعدادی مثل میناوند برد که دستکم سابقه بازی کردنش در اروپا، میتوانست او را به جای یکی از این همه آدمهای به دردنخور و یکبار مصرف هیأت مدیره پرسپولیس قرار دهد. از آنها که بهتر بود. نبود؟ از آنها که خیلی خیلی خیلی بیشتر میفهمید. نمیفهمید؟ آدمی بود با کلکسیونی از تجارب مختلف از کار کردن در تیمها و قارههای مختلف با مربیان و باشگاههای مختلف در مسابقات مختلف. او هم سرجایی که برایش عرق ریخته بود، قرار نگرفت. درد از این بالاتر؟
در آسایش بخوابی شماره بیست و پنج. دعا کن علی انصاریان نیاید پیشت.