وصال روحانی
پرسپولیس که روز دوشنبه 6 بهمن در دیدار با آلومینیوم اراک به شکست تکاندهنده 1 – 2 تن داد، دوران سختی را سپری میکند. دوران گذار از «پرسپولیس برانکو» به «پرسپولیس گلمحمدی» طبعاً با دشواریهای فراوانی همراه بوده و این مسأله به اضافه مسائل حاشیهای برخاسته از برخی سوءمدیریتها و تبعات جدایی چند بازیکن ممتاز این تیم و کوچ آنها به باشگاههای خارجی تیمی را برای سرخها بر جای نهاده که هر چند هنوز پرتوان است اما ادوات فنی و هوشیاری ذهنیاش برای تبدیل کردن این قدرت و احاطه به پیروزیهای مورد نیاز به حد کفایت نرسیده است و تأمین چنین چیزی استمرار و تلاش بسیار بیشتر و اجرای روشهای مناسبتری را از سوی مردان این تیم میطلبد.
قهرمان شدن با تیم برانکو
تیمی که در فصل نوزدهم لیگ برتر قهرمان شد، به ر غم به ثبت رسیدن نامهای گابریل کالدرون و یحیی گلمحمدی بهعنوان سرمربیان سرخ و طراحان و مهندسان این توفیق عملاً همان تیم پرورده شده و به اوج رسیده توسط برانکو ایوانکوویچ بود و فقط یک بازیکن جدید (حسین کنعانیزادگان) به ترکیب ثابت آنان تزریق و اضافه شده بود. درست است که چنان افتخاری فقط به نام یحیی نوشته و سهم زیاد مربی آرژانتینی در شکلگیری آن موفقیت از سوی بسیاری از افراد نادیده گرفته شد اما واقعیت امر این است که نه کالدرون و نه یحیی این نیاز را اصلاً احساس نکردند که تغییر چندانی در انگارهها و روشهای بازی پرسپولیس ایجاد کنند و آنچه ایوانکوویچ بر جای نهاده بود، برای یک بهرهگیری حداکثری و منجمله کسب مجدد و مقتدرانه مقام قهرمانی لیگ کاملاً کفایت میکرد.
تنفس به گونهای تازه
پس از آن و بعد از شروع لیگ بیستم اوضاع تغییر یافت و پرسپولیس از آن پس به سبب تغییرات وسیع و اجباری اعمال شده در این تیم وادار به تدوین و اجرای روشهایی شده که با ترکیب فعلی و کیفیات نفرات تیم همخوانی داشته باشد. کوچ ستارههایی چون ترابی، علیپور و البته بیرانوند به لیگهای عربی یا اروپایی و اضافه شدن هفت مهره جدید برای پر کردن جای آنان امکان اجرای همان روشهای برانکویی را باقی نگذاشته بود و باید طرحهای تازهای ریخته میشد و پرسپولیس به گونهای تازه نفس میکشید و به روشهایی متفاوت بازی میکرد. وقتی پرسپولیس با همین نفرات جدید در لیگ قهرمانان آسیا درخشید و با روشهای یحیی به فینال رسید، این باور غلط و این خوشبینی کاذب به وجود آمد که سرخها بسیار سریع راه کسب نتیجه با روشها و آدمهای جدید خود را یافتهاند اما سنگ محک درستتر و کاملتر برای آنان فقط میتوانست دیدارهای لیگ برتر و مسابقات داخلی باشد.
آنجا که مسابقات سنگین و دفاعی و فرسایشی و رویکرد تیمها به روشهای منفی و به اصطلاح فوتبال چرک آدمها و روشهایی را میطلبد که قادر به اجرای کامل آن و در عین حال تقابل با چنین اوضاعی باشند و فنون اختصاصی چنین دیدارهایی را بشناسند و راههای کسب نتیجه در کارزارهایی از این دست را بدانند. لیگ ایران، لیگ قهرمانان آسیا نیست که فقط فوتبالی جاری و صحیح و اغلب زیبا و رو به جلو و تهاجمی و بدون خصلتهای شدید دفاعی و فرسایشی در آن به اجرا درمیآید و ساز و کارهای آن به پیچیدگی لیگ داخلی نیست و درست در همین نقطه و در چنین زمینهای سرخها به وضوح کم آوردهاند. صرفنظر از یکی دو مورد، هرگز در فصل بیستم لیگ برتر آب خوش از گلوی قرمزها پایین نرفته و بردهایشان از 3 مورد فراتر نرفته و با بروز هر مشکل تازه و اجرای هر سیستم تدافعی و فیزیکی و مبتنی بر دفع صرف توپ توسط رقبا کار سرخها برای پیروز شدن سخت و سختتر شده است و این مسأله در روز دوشنبه در اراک هم نمود بارزی داشت و نخستین باخت فصل را برای آنان رقم زد.
بنبست تاکتیکی
وقتی از دوران گذار و تبدیل شدن تیم بسیار خوب برانکو به یک تیم کارآمد در دوران یحیی سخن میگوییم طبعاً باید بررسی کرد که تیم در دست کیست و کدام مربیان با کدامین افکار درصدد انجام تغییرات و طراحی دوران گذار هستند و مهندسی این اوضاع ناگوار و شرایط سخت و ساعات جانفرسا با کیست.
در پاسخ باید گفت مدیریت فنی و اداره اوضاع قرمزها با مربیانی است که از قضا هیچ تبحری در ایجاد و به کارگیری ساز و کارهای دیدارهای فرسایشی و بازیهای به اصطلاح چرک ندارند و میخواهند با سلاح بازیهای روان و فنی در لیگی به پیروزی برسند که رویکردهای تدافعی و منفی و روشهای ضدفوتبالی سایر تیمهای حاضر در صحنه حرف اول را میزند و امکان نیل به این مسأله را به حداقل رسانده است. مساعی یحیی و همکارانش در کادر فنی قرمزها برای تدوین طرحهای لازم و سیستمهایی به فراخور نفرات فعلی آنان نه تنها ثمری نبخشیده بلکه تیم را وارد یک فضای پراسترس و جانکاه کرده و با هر تساوی و توقف تازهای که دامان قرمزها را گرفته، بر شتاب مضر و تلاش عبث این تیم برای غلبه بر مشکلات افزوده شده و تیم در فضایی ملتهب و فاقد آرامش با هر دیدار تازه خود به مشکلاتی برخورد کرده که ایجاد و انباشته شده در دیدارهای قبلی است و یحیی و دستیارانش هرگز یک راهحل مؤثر و عملی را برای رفع آن نیافتهاند. نه تنها طبایع این مربیان در تضاد آشکار با روشهای تدافعی و فرسایشی قرار دارد بلکه در اجرای فوتبالهای ظریف و دلخواهشان نیز موفقیتی نداشتهاند و هرگز تکنیک و تاکتیک انتخابی آنان بر رقبایشان چربش محسوس و ماندگاری نیافته است و گاه جرقهای زدهاند و سپس در محاق باقیمانده و به بنبست رسیدهاند.
آرزوی محال
عبارت معروف «شنا در جهت خلاف جریان آب» بامسماترین توصیف برای کار عبث و کمثمری است که سرخها با هدایت ناموزون گلمحمدی در لیگ امسال کشور در پیش گرفتهاند و به تبع آن سرشان به سنگ خورده است، آنها به رغم گذشت بیش از یکسوم از مدت زمان لیگ و در فاصله فقط سه هفته تا پایان نیم فصل اول هنوز متوجه نشدهاند که اگر بازی و روش کارشان با اصول و فرمولهای متداول در این لیگ فرسایشی همخوانی نداشته باشد، شاید به یکی از رتبههای سوم تا هفتم لیگ اکتفا کنند و مقامهای بالاتر و بهخصوص عنوان قهرمانی برایشان غیرقابل دستیابی و همچون آرزوی محال خواهد بود.