printlogo


کد خبر: 223062تاریخ: 1399/10/29 00:00
به بهانه ماجرای هادی ساعی
امان از بلندگوها

رضا شجیع  *
 
در مورد ماجرای هادی ساعی قضاوت‌های ضد و نقیض بسیاری وجود دارد که من هم علاقه‌مندم از منظر دیگری به آن نگاه کنم؛ جامعه همانطور که از صعود قهرمان به اوج می‌رسد، افول قهرمان هم برایش هیجان‌انگیز است. چرا؟ چون رسانه‌های جمعی و اجتماعی طی سال‌ها تبلیغ، خالق تصویری از قهرمان هستند که این تصویر در کشور ما به شدت متناقض است؛ اولی خلق یک «فهرست‌بندی گفتمانی» به این شکل که قهرمان بر روی سکو با پرچمی بر روی‌ شانه‌هایش ایستاده و در حال نواخته شدن سرود کشور اشک می‌ریزد؛ در کنار این فهرست‌بندی اسطوره‌ای و حماسی، چهره قهرمان؛ به صورتی تصویر کشیده می‌شود که بر صندلی ریاست فلان شورا تکیه زده و با فرصت‌های ویژه‌ای که در اختیارش قرار گرفته، ثروت‌ ویژه‌ای به جیب زده است.  فهرست‌بندی گفتمانی ویژه دیگری، این فهرست‌بندی را تقویت می‌کند؛ «قهرمانان دستفروش» نامی است که برایش انتخاب کرده‌ام. هر از گاهی عکسی از یک قهرمان منتشر می‌شود که در وضعیت نابسامانی نظیر دستفروشی قرار دارد و این باور را در مخاطب تقویت می‌کند که بین قهرمانان تبعیض وجود دارد و گویی که برخی نسبت به برخی دیگر «قهرمان‌تر» هستند. اینها اساساً حاصل شناختی است که برای‌مان ساخته شده و از یک جا به بعد تقویت می‌شود. موضوع این است که مخاطب همزمان از صعود و افول قهرمان لذت می‌برد؛ به قول ژیژک این یک «لذت تراژیک» است و ما را در موقعیتی شبیه زندگی روزمره خودمان قرار می‌دهد. مثل ما که اگر شخصی بد رانندگی‌ کند او را به باد فحش می‌گیریم و اگر‌ پا بدهد، دوست داریم سیلی محکمی به زیر گوشش حواله کنیم. ماجرای هادی ساعی پس در وهله اول جذاب است؛ چون او را در ذهنمان از عرش «اخلاق قهرمانی» پایین آورده و به فرش «اخلاق روزمره» تقلیل می‌دهد. اینجاست که اکنون می‌توان برچسب‌های مختلفی برایش ساخت و او را به نمایندگی از جریان‌های مختلفی نواخت. اما امان از بلندگوها که روایتش در ورزش ایران، روایتی است طولانی و جذاب. شاید برای شما جالب باشد که بدانید؛ هنوز در ورزش ایران، ماجرای بلندگوها حل نشده است؛ نه آن سوت گوشخراش اولیه‌اش و نه ماجراها و حاشیه‌هایش؛ اینکه چرا اسم فلانی اول گفته نشد، اینکه چرا اسم فلان بزرگ دوم برده شد و اینکه چرا در بردن اسم فلان بزرگ، سمتش کامل خوانده نشد ... . خلاصه این ماجرا سر دراز دارد؛ یادتان باشد اگر روزی بلندگو یا میکروفون دستتان دادند خیلی زود قبول نکنید؛ ممکن است با سیلی بدرقه‌تان کنند؛ این است روایت ما از ورزشی که «تختی» را دارد ولی هنوز از باتلاق «منیت‌ها» بیرون نیامده است.
* استاد دانشگاه

Page Generated in 0.0040 sec