یکی از بخشهای جذاب کتاب فان باستن به رابطه نزدیکش با یوهان کرویف اختصاص دارد. چهرهاش باز میشود وقتی نخستین دیدارش با اسطوره خود را به یاد میآورد: «واقعاً لحظه خاصی بود. من 15 سال داشتم و او به استادیوم آمد. میخواستم به او بگویم: گوش کن، من را به خاطر بسپار چون در آینده همدیگر را خواهیم دید. یک چنین حس قوی در خودم داشتم اما شجاعت لازم برای گفتن این حرفها را نداشتم. یک سال بعد وقتی برای تیم جوانان آژاکس بازی میکردم، همدیگر را در زمین تمرین دیدیم و ناگهان او بخشی از زندگی فوتبالی من شد. فکر میکردم با خودش میگوید: خب این پسر خیلی استعداد دارد. من برای او بازی کردم و در بخش آخر حرفهام مقابلش قرار گرفتم. او برای من مثل یک دوست بود ضمن اینکه تمرین دهندهای فوقالعاده بود، عاشق تمرین با او بودم. کرویف گاهی به من سخت میگرفت چون او در خیابان بازی کرده بود که زبان متفاوتی دارد. من همین شرایط را با رود فان نیستلروی داشتم وقتی مربی تیم ملی هلند بودم. شاید من خیلی سختگیر، صریح و مقتدر بودم همانطوری که یوهان با من بود. شاید باید با فان نیستلروی کمی نرمتر رفتار میکردم، من حالا رابطه خیلی خوبی با رود دارم. او آدم خیلی خوبی است اما در آغاز چنین احساسی نسبت به او نداشتم شاید برای اینکه احترام زیادی برایم قائل بود.»
فان باستن ابراز تأسف میکند از اینکه بعدها با کرویف بر سر برنامهریزی برای بازسازی آژاکس دچار اختلاف شدند و این اختلاف تا زمان مرگ کرویف در سال 2016 ادامه داشت: «او قهرمان من بود، بهترین الگویم بود و دوستم اما نظرات او با آنچه من در آژاکس میدیدم متفاوت بود. دردناک بود اما خیلی وقتها این اتفاق بین یک معلم و شاگرد رخ میدهد. او راست بود و من چپ. ناگهان تماس میان ما به طور کامل قطع شد. وقتی او از دنیا رفت همسرش را در یک تورنمنت گلف در تورین دیدم. ما درباره یوهان با هم حرف زدیم و دوباره همه چیز دوستانه شد.»
دنی کرویف، همسر یوهان، به فان باستن گفت او و پپ گواردیولا آدمهای مورد علاقه شوهرش بودهاند: «حالا دیگر هیچ رابطهای نداریم و این غم انگیز است. روح یوهان خیلی خوشحالتر میشود اگر ما رابطهای عادی برقرار کنیم. این رابطه خیلی عاطفی و زیبا بود.»
کرویف یکی از تأثیرگذارترین مربیها و بازیکنان دنیای فوتبال بود اما فان باستن یک مربی بزرگ به حساب نمیآید. خودش با شجاعت میگوید: «من مربی خوبی نیستم. من میتوانم بازیکنان را تمرین بدهم و درباره فوتبال حرف بزنم اما باختن به عنوان یک مربی آنقدر دردناک و سخت است که نمیتوانم با آن کنار بیایم. به عنوان یک مربی باید با بازیکنانت مهربان و نرم باشی مثل یک پدر نسبت به فرزندانش و این چیزی بود که من واقعاً نداشتم.»
فان باستن در جام جهانی 2006 و یورو 2008 مربی تیم ملی هلند بود اما موفقیت خاصی به دست نیاورد. او در فصل 2015-2014 بعد از پنج بازی از سمت خود به عنوان مربی آلکمار استعفا کرد و دیگر به سمت مربیگری نرفت، خودش اعتراف میکند: «استرس مربیگری باعث به وجود آمدن مشکلات جسمی و روحی برایم میشود.»
او ادامه میدهد: «این حرفه واقعاً برای سلامتی مضر است. وقتی دستیار مربی شدم سرزنده و پرانرژی بودم، صبور بودم اما وقتی که مربی شدم کاملاً برعکس شدم. تصمیم من برای بیرون رفتن از این حرفه درست بود. حالا کارهای دیگر میکنم و حس خیلی بهتری دارم.
بعضی وقتها با تلویزیون کار میکنم و درباره فوتبال حرف میزنم. همسر خوبی دارم، بچههای خوب و دو نوه. دختر بزرگم یک پسر دارد و دختر دومم یک دختر. ما همه سالم هستیم و از زندگی لذت میبریم.»