پس از 9 ماه بلاتکلیفی فدراسیون فوتبال مقامهای فدراسیون میگویند فیفا اساسنامه «تغییر یافته» ما را پذیرفته است و به تبع آن میتوان از حالا مقدمات برگزاری مجمع فدراسیون را فراهم آورد.
اگر فیفا در زمستان سال پیش مانع نمیشد، مجمع فدراسیون در اواخر اسفندماه تشکیل میشد و مشخص میکرد که چه کسی به جای مهدی تاج مستعفی عنان هدایت این نهاد را در دست خواهد گرفت.
فیفا زمانی جلوی تحقق این فرآیند را گرفت که به این نتیجه رسید اساسنامه فدراسیون فاقد مشخصههایی است که اینک به اصرار فیفا در اکثر کشورهای دیگر مبنای کار قرار گرفته است. تأکید بر اینکه فدراسیون نهادی دولتی نباشد و هیچیک از ساز و کارها و انتصابهایش توسط نهادهای دولتی تعیین نشود و البته تشکیل ترکیبی درست برای کمیتهها و قسمتهای مختلف فدراسیون چیزی بود که فیفا ضمانت انجام آن را از فدراسیون میطلبید و مدتها طول کشید فدراسیون بساطی را دایر کند که شبیه به خواستههای فیفا و در راستای توصیههای آنها باشد. همین حالا هم باور اینکه فدراسیون به این مهم توفیق یافته باشد و شاهد برگزاری مجمع در باقیمانده فصل پاییز باشیم، قدری سخت است اما مهدی محمدنبی دبیرکل فدراسیون که از اعضای قدیمی این نهاد است و مناسبات بینالمللی را میشناسد و کمتر از سایرین حرفهای بیپشتوانه میزند، روز گذشته در مصاحبهای تلویزیونی گفت که فیفا بر تغییرات صورت گرفته در متن اساسنامه ما مهر تأیید زده و کار از آب و گل درآمده و اینک زمان برنامهریزی و همت برای برگزاری مجمعی است که هرگونه اتفاق عجیب و غیرعجیبی در ارتباط با تعیین رئیس جدید فدراسیون از آن برمیآید.
روزهای بعد از «تاج»
وقتی تاج بر اثر فشار شدید روحی و تلاطم فکری ناشی از تبعات انعقاد قراردادی فاجعه گونه با مارک ویلموتس بلژیکی عطای ماندن در فدراسیون را به لقای آن بخشید و به بهانه ناراحتی قلبی و در پی چند روز بستری در بیمارستان از کار کناره گرفت، به تصمیم سایر اعضای فدراسیون و لابد با رضایت تاج و علی کفاشیان که ترجیح میدادند یک «خودی» و فردی از جمعشان عهدهدار امور فدراسیون شود، حیدر بهاروند نایب رئیس دوم و رئیس سازمان لیگ پست سرپرستی فدراسیون را عهدهدار شد. در آن زمان علی کفاشیان که آخرین عنوانش نایب رئیسی اول بود، به اتهام برخی تساحلهای مالی و قراردادهای تجاری مبهم همپا با عباس ترابیان دچار محرومیت 5 ساله از فعالیتهای فوتبالی شده بود و اگر جز این بود و منعی وجود نداشت، کفاشیان با توجه به سمت و عنوانی که دراختیار داشت باید جلوتر از بهاروند سکان فدراسیون را در دست میگرفت. پس از اعلام برائت کفاشیان از اتهامهای وارده به وی و قانونی شدن بازگشت او به فدراسیون (البته منهای معضل بازنشستگیاش) وی با همان لبخندهای همیشگیاش گفت که آماده کفالت ریاست فدراسیون است اما به دلایلی نامشخص (و شاید هم مشخص!) دوستان قدیمی، وی را چندان تحویل نگرفتند و تمام توصیههایی را که وی برای رفع بنبست فدراسیون و تأیید اساسنامه و تَکمیل هرچه سریعتر مجمع آن داد، با گوشهایی نیمه بسته مواجه شد. در آن زمان گفته میشد که بهاروند براساس خطوطی که شاید تاج و ساکت تعیین کرده باشند ادامه دهنده رویهای است که ابقای آنها و سایر وابستگان سالهای اخیر فدراسیون را تا اطلاع ثانوی و تا هر زمان بیشتری امکانپذیر میسازد. طبق این فرضیه البته اثبات نشده دوستان حاضر بودند فیفا با ما به یک بنبست دائمی بخورد و سرانجام حکم تعلیق فدراسیون را در تکرار واقعه سال 2006 از نو صادر کند اما به هیچ قیمتی فدراسیون را ترک نکنند.
اگر فوتبال خصوصی و دموکرات نباشد
واقعیت امر هرچه بوده باشد، ماههایی متوالی با اعمال تغییراتی اندک در متن اساسنامه سپری شد بدون اینکه تحولی اساسی حاصل آید و قواعد و ضوابط کاری ما همانی شود که فیفا میخواهد. خطر تعلیق فدراسیون در آن هفتهها و ماههای صبر بیش از حد از جانب ما و ناامید شدن فیفا از اقدامات جدی فدراسیون به اوج خود رسیده بود اما باز قدمی بلند و اساسی برای تغییر تار و پودهای اجرایی فدراسیون و به روز شدن آن صورت نمیگرفت و دوستان بر سر تعداد امضاهایی که باید داوطلبان ریاست فدراسیون جمعآوری میکردند، به چانهزنی مشغول بودند. حذف اجباری بودن ریاست وزیر ورزش در مجمع فدراسیون و در نهایت تأکید اخیر وزارتخانه بر تأمین هرچه سریعتر خواستههای فیفا چیزهایی است که گمان میرود بحران فدراسیون را بالنسبه رفع و فیفا را راضی کرده باشد اما اگر هم باور داشته باشیم که راند اول تقابل فدراسیون و فیفا با نتیجهای همراه شده که تشکیل مجمع و تعیین رئیس جدید فدراسیون و سایر انتصابهای آن را امکانپذیر میسازد، نمیتوانیم از نظر دور نگه داریم که راند تازهای در پیش است و کافی است گزارش کار مجمع و اتفاقات و خروجی آن چیزی نباشد که فیفا آن را فرآیندی خصوصی و دموکرات میانگارد.
به خرج ما نمیرود
سالها است که فیفا اصرار میورزد بنیادها و پایههای فوتبال هر کشور باید رها از دخالتهای ولو خیرخواهانه دولتها و بر اساس مناسبات حرفهای و با مشارکت نهادهای خصوصی باشد و حضور و دخالت هرگونه انجمنهای دولتی و وزارتخانهای در چرخههای اداری فدراسیون ناقض مستقل بودن آن است اما هرگز به خرج ما نرفته است که چگونه فوتبال هنوز آماتوری خود را که فقط براساس پرداختهای سنگین مالی به این و آن خود را حرفهای میانگارد، به گونهای طبقهبندی و مدیریت و اجرایی کنیم که مشخصههای فیفا و به واقع مکانیسمهای حرفهای سایر کشورها درون آن مستقر باشد. نمیدانیم فیفا اینک تا چه حد با چرخههای دوباره تعریف و اجرا شده در متن اساسنامه ما موافق است اما حالا که گشایشی حاصل آمده بر همه اهالی و دستاندرکاران این ورزش است که رها از حسابهای قدیمی و تکراری و ملالآور بساطی را بچینند که در مجمع افرادی جدید و صاحب ایدههای بهتر سررشته کارها را به دست گیرند و یک بار دیگر همان آدمهای قدیمی فاقد ایدههای نوین بر مسند کارها باقی نمانند که اگر چیزی بر ماندنشان متصور و مقدور بود در وضعیت خطیر و ناگوار ماههای اخیر به سر نمیبردیم. هنگامی که فوتبال ما از سوی فیفا تقریباً و بدون اعلام رسمی تعلیق شده و بسیاری از کارهایش روی هوا رفته بود و دوستان به جای رها کردن کارها و بساط گذشته خویش همچنان در حال زمینهچینی برای ابقای خود و دفع هر نیروی دیگری بودند، چیزی که فوتبال جهان دیگر آن را برنمیتابد اما برای فوتبال ما طی دو دهه اخیر یک الزام و رسم جداییناپذیر بوده است.