استفاده ابزاری مسئولان از ورزشکاران
نرخ عکس یادگاری با ورزشکاران پایینتر از همیشه
آزاده پیراکوه
«مزد آن گرفت، جان برادر که کار کرد.» این مصرع از سعدی هم مثل خیلی از آموختههای دینی و اجتماعی، این پیغام را دارد که اگر کسی تلاش کند، به نتیجه میرسد و گاهی این نتیجه، در موفقیت و رسیدن به هدفی، خلاصه میشود؛ گاهی هم سود مالی ملاک است. بعضی وقتها هم هر دو اما آیا واقعاً هر کسی به میزانی که تلاش میکند، مزد میگیرد؟
برای پاسخ به این سؤال مصداقهای فراوانی در اطراف همه ما دیده میشود و فقط کافیست، چشم بگردانیم تا به تعابیر مختلفی برسیم. به فراخور رفتاری که با افراد در بخشهای مختلف شده، از این موضوع برداشتهای متعددی میشود، مثل همین ورزش که افراد از رشتههای مختلف و با موقعیتهای متفاوت، تفاسیر متفاوتی دارند. یکی که فوتبال را انتخاب کرده، تعریف مجزایی از «مزد گرفتن» دارد و کسی که علاقهاش رشتهای مثل تکواندو یا بوکس بوده، خب قاعدتاً این مصرع را طور دیگری تفسیر میکند. در پارالمپیک هم که همه چیز متفاوت است. تا همین چند سال قبل و پیش از اینکه رئیس جمهوری وقت، اعلام کند پاداشها باید برابر باشند، همه چیز آنقدر متفاوت بود که باورش سخت بود. حقوق ماهیانه 80 هزار تومانی در همان مقطعی که مدال آوران المپیکی، پاداش خوبی میگرفتند، آنقدر تو ذوق میزد که ورزشکاران سعی میکردند دربارهاش حرف نزنند. خیلیهایشان خجالت میکشیدند و برخی دیگر هم اهداف متفاوتی از پوشیدن پیراهن تیم ملی داشتند.
این حال و هوا وجود داشت تا اینکه پاداشها بین ورزشکاران المپیکی و پارالمپیکی برابر شد و از آن زمان به بعد کمی حال و هوا تغییر کرد اما همه چیز آنطوری که انتظار میرفته، نشده و هنوز هم به دفعات صدای اعتراض ورزشکاران بلند میشود و از اینکه مزد زحمتشان داده نشده، گلایه میکنند اما این صدای بلند زمانی به نقد تند تبدیل میشود که احساس میکنند، به آنها بیاحترامی شده است.
فارغ از مواردی که ورزشکاران زیادهخواه بودهاند و سر و صدایی به پا کرده اند، اما خیلی وقتها صدای قهرمانان و مدال آوران زمانی درآمده که احساس کردهاند، بعد از موفقیت، دیده نشدهاند. یا اگر هم دیده شدهاند، بیشتر وسیلهای شدهاند برای استفاده ابزاری مسئول مربوطه؛ مثل زمانی که مسئولان استانی از نوشاد و نیما عالمیان به خاطر افتخاراتی که برای شهرشان کسب کردهاند، تقدیر کردند اما مشخص شد که هدیه مسئولان استانی، یک کارت هدیه 100 هزار تومانی بوده است. یا زمانی که مسئولان استان مازندران به دیدار کشتیگیر مصدوم رفتند و با کارت هدیه 200 هزار تومانی از او بابت ماهها درد و رنج دلجویی کردند. یا همین حالا که «زادعلی اصغر» میگوید مسئولان شورای شهر با کارت هدیه 300 هزارتومانی بابت کسب سهمیه المپیک از او تقدیر کردهاند. شاید اگر هیچ کدام از این کارت هدیهها داده نمیشد، ورزشکاران گلایهای نمیکردند اما اهدای این کارتها – که نمونهاش به وفور در ورزش ایران دیده میشود- بیشتر توهین به ورزشکاری است که با سختی فراوان توانسته به موفقیتی برسد، یا با مشکلی مواجه است و انتظار دارد کمکش کنند. کاش این قبیل مسئولان که دنبال استفاده از این عکسها در انتخابات بعدی مجلس یا شورای شهر هستند، به همان لوح اکتفا کنند و با در نظر گرفتن کارت هدیههای اینچنینی به ورزشکارانی که پرچم ایران را در میادین بینالمللی بالا میبرند، توهین نکنند.