به بهانه تولد 45 سالگی
عادل فردوسیپورافسانه نود
ساناز علیپور
اگر از چشمهایی که نظارهگر بازی فینال جامجهانی 1990 بودهاند بخواهید برجستهترین تصویر آن روز را توصیف کنند به احتمال قریب به یقین خواهند گفت اشکهای مارادونا! در روزی که لوتار ماتئوس مفتخر شد جامجهانی را بالای سر ببرد، ذهنها تصویر مارادونای اندوهگین را به یاد میآورند. و حالا پس از گذشت چند ماه از عدم حضور عادل فردوسیپور در قاب تلویزیون و سپری شدن چندین و چند دوشنبه بدون پخش برنامه نود، خیلیها با دیدن برنامههای فوتبالی، ناخودآگاه او را به یاد میآورند. گویی خلأ حضور عادل فردوسیپور در صفحه تلویزیون تماشاییتر از آنچه است که نمایش داده میشود! عادل فردوسیپور از تلویزیون کنار گذاشته شد اما حالا «جای خالیاش» و «فوتبال» او را به یاد ما میآورند. برای خیلی از ما فوتبال و نام او دو واژه جداییناپذیر هستند؛ دو کلمه همخانواده. همانقدر که نام و تصویر او ما را به یاد فوتبال میاندازد، به همان اندازه فوتبال نیز میتواند خاطره او را برای ما تداعی کند!
در دنیای فوتبال برای هرکس چیز مقدسی وجود دارد؛ برای یوهان کرایف عدد 14، برای فرانچسکو توتی باشگاه رم و برای عادل فردوسیپور برنامه نود! همچون روز سرنوشتسازی که کشتیهای انگلیسی در سواحل ریورپلاته لنگر انداختند و فوتبال به آمریکای لاتین رسید، روز تولد برنامه نود در تلویزیون، آغازگر یک عصر جدید در فوتبال ایران بود. به همان اندازه که انزو فرانچسکولی با دقت و ظرافت به نوسازی سبک فوتبال اروگوئه پرداخت، فردوسیپور نیز برای حرفهایتر شدن فوتبال ایران به نوآوری روی آورد. وسعت محبوبیت او شگفتانگیز است؛ همچون تیم فلامینگو که در هرجای برزیل که بازی کند، تیم خانگی محسوب میشود. با همان سرعتی که جیمی گریوز داورها را پشت سر میگذاشت و رد میکرد و باعث میشد به اشتباه آفساید اعلام کنند، دقیقاً به همان اندازه سریع، کلمات را پشت هم مینشاند و حرف میزند که این خود یکی از علتهای لذتبخش بودن اجراهای او است. دیهگو مارادونا همواره با زبانی تند و تیز از حقیقت سخن گفته بود و برای آن هم تاوانی داده بود؛ عادل فردوسیپور نیز. وقتی تیمبوتافوگو در سال 1957 به قهرمانی در لیگ برزیل نائل شد، دیدید زمین بازی را ترک کرد و بیآنکه به رختکن برود با همان لباسی که به تن داشت از اول تا آخر شهر ریودوژانیرو را سراسر با پای پیاده پیمود؛ او نیز هرگاه تیم محبوبش، لیورپول، پیروز میشود، چند چراغ قرمز را پشت سر میگذارد. فردوسیپور عاشق فوتبال است همچون رونالدینیو، منضبط و کاربلد است همچون الکس فرگوسن، فراموشنشدنی همچون کریستین رونالدو و خاص همچون خوزه مورینیو!
تولد او برای خیلیها مثل توتال فوتبال است؛ همانقدر تأثیرگذار و خالق زیبایی. او به دنیا آمده است تا فوتبال را دوست بدارد، دوست داشته شود و دیگران را به ضیافت شوربخش مستطیل سبز دعوت کند. گریس کلی، ستاره سالهای دور هالیوود میگوید: «زندگی من همچون یک افسانه بود، اما هر افسانهای یک روز به پایان میرسد.» هر افسانهای یک روز به پایان میرسد، اما حالا وقت پایان افسانه عادل فردوسیپور و برنامه نود او نیست...