سامان موحدیراد
در شرطبندی و قمار همیشه از بخت تازهکارها میگویند! از اینکه خیلی محتمل است که تازهکاری در نخستین حضورش در یک رقابت پر ریسک بتواند موفقیتی چشمگیر کسب کند. آیا سرنوشت افشین قطبی در فوتبال هم از این قاعده پیروی میکند؟
افشین قطبی بعد از یک نیمفصل در جنوب ایران بار دیگر راهی شرق دور شد تا هدایت تیم سابقش را بر عهده بگیرد. مردی که در همه این سالها بین شرق و غرب آسیا در رفت و آمد بوده یک بار دیگر سفر دور و درازی را آغاز کرد.
این بار بلیتهای قطار سریعالسیر غرب به شرق از اهواز در جنوب ایران، به شیجیاژوانگ در کرانه شرقی چین گرفته شده و هدف تحقق یک رویای قدیمی برای اهالی این شهر است؛ صعود به سوپر لیگ چین! موفقیتی که شاید بیشتر از تیم شیجیاژوانگ برایت خود افشین قطبی به آن نیاز دارد.
مربی که در همه این سالها با یک قهرمانی دراماتیک با پرسپولیس در ذهنها ثبت شده و بعد از آن علیرغم ماجراجوییهای گسترده در ایران و ژاپن و چین و تایلند هنوز به موفقیت درخوری دست نیافته است.
حضور افشین قطبی در پرسپولیس در میانههای دهه هشتاد شاید مهمترین رویداد زندگی حرفهای او بود. تا پیش از این افشین قطبی یک مرد شماره دو در تیمهایی بود که در آنها کار میکرد. همکاریاش با گاس هیدینگ و حضورش در تیم رویایی کره جنوبی شاید برای خیلی از ماها در ایران اسرارآمیز و عجیب بود ولی ما هیچ شناختی از یکی از مهمترین مربیهای تاریخ پرسپولیس نداشتیم.
تا اینکه اقبال به قطبی و پرسپولیس با هم رو کرد و در یک فصل فوقالعاده، سرخها به قول قطبی «دل شیر» را به نمایش گذاشتند و هم پرسپولیس پس از شش سال قهرمان لیگ شد و هم قطبی در نخستین تجربه حضور در نقش اول یک تیم توانست موفقیتی چشمگیر را کسب کند.
حالا قطبی وارد لیگ دیگری شده بود و زندگی حرفهای جدید امپراتور از سال 1387 و بعد از قهرمانی با پرسپولیس آغاز شد. یک تجربه ناموفق با تیم ملی بحرانزده آن سالها در مقدماتی جام جهانی و همچنین جام ملتها پایان دوره اول حضور افشین قطبی در ایران بود. به این ترتیب مربی که زاده ایران و دلبسته شرق آسیا بود، بار دیگر راهی خاور دور شد. شیمیزو اسپالس در جی لیگ ژاپن مقصد بعدی قطبی بود.
او سه فصل کامل را در این تیم مربیگری کرد و در میانههای فصل چهارم از این تیم اخراج شد تا مردی که در نخستین تجربه سرمربیگری خود جام قهرمانی را کسب کرده بود، در سومین تجربه سرمربیگری خود طعم اخراج را بچشد.
حضور قطبی در شیمیزو اصلا با موفقیت چشمگیری همراه نبود. او یک تیم میانه جدولی را در رتبه پنجم تحویل گرفت و در فصل سوم حضورش در رده نهم نشاند و پس از 6 پیروزی، 3 تساوی و 8 شکست در فصل چهارم از کار برکنار شد.
رفتن از لیگ سطح یک آسیا به لیگ سطح دویی مثل تایلند ادامه روند نزولی قطبی بود. او در سال 2016 در بوریرام هم ماندنی نشد و باشگاه به دلیل نتایج ضعیف با او قطع همکاری کرد. مقصد بعدی در شرق دور لیگ یک چین بود که تیمهای زیادی در آن برای رسیدن به سوپرلیگ با هم رقابت میکنند.
قطبی به شیجیاژوانگ برایت رفته بود تا رویای قدیمی مردم این شهر را تحقق بخشد اما به یکباره و در فصل دوم حضورش در این تیم برکنار شد تا سر از اهواز در ایران درآورد. یک نیمفصل کجدار و مریز در اهواز بار دیگر بلیتهای شیجیاژوانگ برایت را برای قطبی به ارمغان آورد تا به گفته خودش «کار ناتمام»اش در چین را به پایان برساند.
چیزی که کارنامه قطبی برای احیا شدن به شدت به آن احتیاج دارد. کسب یک موفقیت و فاصله گرفتن از جایگاه یک مربی معمولی با کارنامهای معمولی و بدون جام. دیگر وقتش شده تا قطبی دل شیر را نشان بدهد!