الماس سوخته
سام ستارزاده
وقتی تیم ملی نوجوانان کشورمان بالاتر از هلند و کلمبیا از گروه خود در جامجهانی نوجوانان 2009 نیجریه صعودکرد، اهالی فوتبال کاپیتان آن تیم، پیام صادقیان را در پیراهن باشگاههای بزرگ دنیا مجسم میکردند. تیم تحت هدایت علی دوستیمهر در آن سال استعدادهای شگرفی مانند کاوه رضایی، سیدحسین حسینی، او و مرتضی پورعلیگنجی را در اختیار داشت اما گویی پیام با تمام آنها فرق داشت؛ درست مانند الماس نابی در یک جعبه پر از طلا. با این حال، به همان اندازه که تصور پیشرفت وی در فوتبال اروپا برای ما شیرین بود، آنچه در واقعیت برای وی رخ داد نیز متأثرکننده بود.
پیام در جعبه استعدادهای خود ابزار کافی برای تبدیل شدن به یکی از فوتبالیستهای مطرح جهان را داشت؛ تکنیک، خلاقیت، چابکی و غیره. در کنار این ابزار، وی تنها به رعایت اخلاق حرفهای نیاز داشت؛ بهتر بگوییم، به یک فرد دلسوز نیاز داشت که رفتارش در بیرون چارچوب مستطیل سبز را نظارت کند. پس از سپری کردن 4 سال بینظیر در ذوبآهن، توسط علی دایی به پرسپولیس پیوست. در همان سال اول، طعم نایبقهرمانی را با سرخپوشان چشید. در آغاز فصل بعد، در روز نمایش انتقادبرانگیز همتیمیهایش برابر نفت تهران در لیگ، پیام روی یک ضربه ایستگاهی گل تساویبخش را برای پرسپولیس به ثمر رساند و منجی سرخپوشان شد. چند روز بعد، با تیم به ورزشگاه غدیر رفت تا آماده دیدار تیمش مقابل فولاد باشد. در اهواز، چشم امید طرفداران ارتش سرخ به ساقهای پیام بود؛ غافل از اینکه بازی پیشرو قرار بود آغازی باشد بر سقوط ابدی شماره 11 آنها.
پرسپولیس دو گل از رقیب اهوازی خود عقب بود و تنها 5 دقیقه به پایان بازی مانده بود. پیام صادقیان که اعتقاد به خطای هند مدافع فولاد داشت به شکل اعجابآوری به داور بازی، آقای محمدرضا اکبریان حمله کرد؛ با پرخاش و ناسزا بر وی تاخت و با کارت قرمز وی روبهرو شد؛ محکم بر سینه وی کوبید و با حکم کمیته انصباطی، نزدیک به یک نیمفصل از همراهی تیمش محروم شد. پیام رفت؛ و پس از بازگشت از دوران محرومیت نیز دیگر آن پیام سابق نبود. دیگر چیزی به جز حاشیه از وی باقی نمانده بود. خمیازه کشیدن در تمرین پرسپولیس و مقابل چشمان حمید درخشان، باز کردن پای خواننده پرحاشیه زیرزمینی به تمرین تیم، کلکسیونی از مجادلات لفظی و فیزیکی با مربی، بازیکن و سایرین، تمام یادگاریهایی بودند که از پیام بر جا ماندند. در انتهای همان فصل و با آغاز دوران سرمربیگری برانکوی نظمگرا، پایان زودهنگام پیام در پرسپولیس رقم خورد.
پیام قدر پیراهن سرخ پرسپولیس را ندانست؛ و دیگر هیچگاه فرصت به دست آوردن دوباره آن را نیافت. دوستدارانش میگفتند در تیم کمهوادار نفت از حواشی به دور خواهد بود و تحت هدایت سرمربی سابقش در تیم ملی امید، علیرضا منصوریان، میتواند به روزهای اوج بازگردد. آنها اشتباه میکردند؛ پیام نه در نفت و صبا و نه در ماشینسازی، عثمانلیاسپور و سپیدرود نتوانست بالهای پروازش را دوباره بگشاید. حال پیام بیرون گود است؛ در حال افتتاح یک سایت پیشبینی فوتبال و صاحب یک اکانت اینستاگرام با یک عکس پروفایل به رنگ پیراهن بزرگی که برای ابد حسرتش را خواهد خورد. روزی پیام گفت کیروش برایش مربی کوچکی است؛ ولی حال خودش مربی بزرگی است برای استعدادهایی که نمیخواهند به سرنوشت تلخ وی دچار شوند.