فدراسیون بسکتبال در حالی طی روزهای اخیر با کنار گذاشتن هاشمی، سعید ارمغانی را بهعنوان سرمربی تیم ملی انتخاب کرد که پیش از این قول تقویت کادر را داده بود؛ ادعایی که در ادامه به اخبار غیر رسمی درباره جذب مربیان خارجی تبدیل شد و همه منتظر بودند با اعلام حمایت کمیته ملی المپیک، یک بار دیگر شاهد حضور مربیان خارجی در تیم ملی باشند. اتفاقی که نیفتاد و در نهایت به جای یک مربی خارجی باکیفیت، یک مربی ایرانی را از خارج به ایران آوردند تا روی نیمکت تیم ملی بنشانند.
حالا سؤال اینجاست که آیا اختلاف سطح ارمغانی و دستیارانش آنقدری با هاشمی و مهران حاتمی هست که بشود نام آن را تقویت گذاشت؟
نداشتن تجربه لازم در رده ملی
سعید ارمغانی سالهاست که در مجارستان زندگی و فعالیت میکند. فعالیت در تیمهای باشگاهی و ردههای پایه چند باشگاه در مجارستان، رزومه ارمغانی در حضور حدود دو دهه او در این کشور اروپایی است اما هیچ اثری از تجربه ملی در کارنامه او دیده نمیشود. البته که هدایت تیم ملی بسکتبال در مدت بسیار کوتاهی در سال 2001 تا 2002 به او سپرده شده بود اما در 20 سال گذشته ارمغانی روی نیمکت تیم ملی دیگری ننشسته است.
گزینه خارجی چه شد؟
هدف اول فدراسیون در دوران پس از مصطفی هاشمی، آوردن مربی خارجی بود. استدلالهای مختلفی برای این تصمیم وجود داشت که نتیجه همه آنها بازگرداندن خارجیها به نیمکت تیم ملی بود. با این حال اگرچه صالحی امیری هم در جلسه خصوصی با داوری قول همکاری و مساعدت داده بود اما خبری از آوردن مربی خارجی به بسکتبال نشد و قرعه بهنام چهارمین مربی ایرانی سالهای اخیر تیم ملی بسکتبال افتاد. مربی که تنها تفاوتش محل زندگیاش در سالهای اخیر است و البته دور بودن از بحثها و حاشیههای رایج بین مربیان داخل ایران.حالا چرا رئیس فدراسیون با وجود داشتن حمایت کمیته، به سمت مربی خارجی نرفت و به آوردن آخرین گزینه ایرانی ممکن برای هدایت تیم ملی راضی شد، سؤال خوبی است که به نظر میرسد میشود در روز معارفه ارمغانی از داوری پرسید.
دوران فوق کوتاه مربی پرافتخار
مصطفی هاشمی در شرایطی روی نیمکت تیم ملی قرار گرفت که تیم ایران پس از المپیک و حواشی عجیب قبل و بعد از آن، روزهای خوبی نداشت. کنار رفتن برخی مهرههای باتجربه و جو نه چندان خوب تیم باعث شد این مربی باتجربه کار سختی پیش رو داشته باشد. در نهایت هم که در اردوی دوم و قبل از روبهرو شدن با قزاقستان و سوریه، روزهای سخت و پرحاشیهای را گذراند و سایه سنگین انتخابات و کرونا را بالای سر خود حس کرد.
در نهایت هم این فشارها (که البته باید مدیریت میشد) و حضور همزمان او در مهرام و تیم ملی، با نبود برخی ستارهها مانند بهنام یخچالی منجر به عملکرد نه چندان خوب تیم ملی برابر قزاقستان و حتی سوریه شد. اتفاقی که فشارهای مخفی روی هاشمی را دهها برابر کرد و حاشیههای جدیدی به وجود آورد.
با همه این نقاط تاریک و ضعف، شهامت هاشمی و عطش وصفناپذیرش برای کار و موفقیت در تیم ملی و صد البته جایگاه و افتخارات قابل توجهش در رده باشگاهی، شایسته این بود که زمان بیشتری برای کار در اختیار داشته باشد و حداقل یک تورنمنت یا رویداد مهم را در جایگاه سرمربی تیم ملی تجربه کند. اتفاقی که شاید اگر نتیجه بهتری در لیگ میگرفت یا بازیهای آسیایی لغو نمیشد، شاهدش بودیم. اصلاً شاید نتیجه آن تورنمنت معادلات زیادی را تغییر میداد و تغییر در کادر فنی تیم ملی را موکول به زمانی میکرد که یک مربی بزرگ و سرشناس خارجی قرار باشد جای او را روی نیمکت بگیرد.
حالا شاید بهتر باشد برگردیم به همان سؤالی که در ابتدا به آن پرداختیم. آیا سعید ارمغانی همان چهرهای است که قرار است کادر فنی تیم ملی را تقویت کند؟ او با اتکا به کدام رزومه یا موفقیت در چنین شرایطی سرمربی تیم ملی شده و صرف حضورش در اروپا میتواند گواه صلاحیت و برتری او باشد یا روابط نزدیک او با برخی از چهرههای سرشناس و قدیمی بسکتبال و صدالبته خود رئیس فدراسیون فاکتور مهمتری برای انتخاب او بوده است؟
اینها همه سؤالهایی است که برای برخی جوابهای روشنی وجود دارد و برخی دیگر را فقط گذر زمان میتواند پاسخ دهد.