گزارش
محسن آجرلو
بسکتبال ایران در ماههای منتهی به مسابقات جام جهانی و گرفتن سهمیه حضور در المپیک، درگیر حواشی بسیار زیادی بود و انتقادهای گستردهای را متحمل شد. انتقادهایی که بخش اعظم آنها را موفقیت بزرگ و ارزشمند کسب سهمیه المپیک مهار کرد و رفته رفته به باد فراموشی سپرد. البته که برگزاری نخستین کنفرانس خبری و صحبت رودررو با خبرنگاران هم در خوابیدن تب انتقاد بیتأثیر نبود. با این حال تقریباً اکثریت قریب به اتفاق آن انتقادها هنوز هم پابرجاست و حالا روایت یکی از خروجیهای فدراسیون هم نشان میدهد درصد بالایی از آنها با تقریب خوبی منطبق بر حقیقت بوده است.
انطباق انتقاد بر روایت مستقیم
تحلیل، نقد و یا حتی تعریفهایی که اغلب در رسانهها مطرح میشود، همواره درصد قابل توجهی با حقیقت فاصله دارند. فاصلهای که طبیعی و نتیجه عدم تطابق دقیق مشاهدات، استنباط و درک نگارنده از حقیقت ماجراست. گاهی حتی اتفاق خوبی هم که در یک فدراسیون میافتد و رسانهها قلم به ستایش آن برمیدارند، نتیجه تصمیمی از روی جبر و یا حتی منفعتطلبانه داشته، گاهی هم برعکس. میتوان تصمیمی گرفت و با توفانی از نقد و تخریب مواجه شد اما دلیلی صد درصد معقول و موجه داشت.
به هر ترتیب حقیقت اینجاست که همواره باید در میان تحلیلها و نقدها هم درصدی را برای اشتباههای اینچنینی کنار گذاشت. خیلی کم اتفاق میافتد که همه چیز درست سر جای خودش قرار گرفته باشد. با این حال گویا یکی از همان دفعات معدود، همین ماجرای بسکتبال است.
صحبتهای یکی از فدراسیوننشینهای سابق که از دوران حضورش در تیم طباطبایی میگوید، خیلی شبیه به تحلیلها و نقدهایی است که در دوران مدیریت طباطبایی نوشته و به آن پرداخته شده است. البته که در این روایت هم قطعاً زوایایی وجود دارد که راوی آن را از ما پنهان میکند. مانند دلیل اصلی بروز اختلاف بین این دو نفر که حالا باعث شده تا همکار دیروز، به منتقد امروز تبدیل شود!
خبر از درون فدراسیون
بازرس فدراسیون بسکتبال چندی پیش پس از ماهها کار کردن با رامین طباطبایی، به دلیل ظهور برخی اختلافها که البته ماهیت آن مشخص نیست، از قالب یک همکار خارج شده و لباس منتقد بر تن کرده. اتفاقی که در ورزش ایران چیز عجیبی نیست. فیصل ملاهویزه اگرچه مشخص نیست به چه دلیلی از فدراسیون کنار گذاشته شده اما در هر صورت روایتش از فدراسیون بسکتبال قابل اعتنا و توجه است. ملاهویزه درباره ورود و خروجش به بسکتبال گفته است: «بنده با نیت کمک و مشاوره به فدراسیون رفتم ولی دریافتم که عدم مدیریت و احاطه به مجموعه و امور فدراسیون بیداد میکند و بنابراین با طباطبایی در این موارد صحبت کردم ولی او نپذیرفت. کادرفنی خودسر و غیرپاسخگو یکی از معضلات فعلی بسکتبال است و مسافرتهای برون مرزی به صورت رانت و باج به افراد اضافه و غیرمرتبط صورت میگیرد.»
این صحبتهای بازرس سابق نشان میدهد که دلش حسابی از طباطبایی پر است و هیچ بعید نیست از جاده نقد منصفانه خارج شده باشد: «او ظرفیت انتقاد نداشته و ندارد و از مشاوره و راهنمایی به شدت گریزان است، ضمن اینکه عدهای ریاکار در ستاد اصلی با باج و رانت با ایشان همکاری دارند. در مدت دو سال گذشته، بسکتبال نه در بعد اداری و نه در بعد فنی ارتقا پیدا نکرده و این به واسطه ندانمکاری او است.»
معضل بزرگی به نام «اطرافیان»
اگر بخش مهمی از صحبتهای ملاهویزه را بگذاریم به حساب دلخوری او از طباطبایی و اختلافی که چیزی از آن نگفته، تنها بخشی از آن را که میشود چشم بسته پذیرفت، دایره افراد نزدیک به طباطبایی است. موضوعی که در دو سال گذشته به وضوح دیده و شنیدهایم و بارها و بارها هم سوژه مطالب انتقادی بوده و هستند. افرادی که گاهی سر منشأ حواشی جدی و آزاردهندهای هم شدهاند اما طباطبایی خم به ابرو نیاورده و دست به آنها نزده است. نقطه مشترک اصلی انتقادهای همیشگی با صحبتهای سرپرست همین جاست و مابقی حتی اگر هم درست باشد، تا حدود زیادی با تغییر مدیران اطراف طباطبایی رو به اصلاح خواهد رفت. با این حال اینطور که به نظر میرسد، المپیکی شدن بسکتبال درپوشی شده روی مشکلات بسیاری که درون این رشته رخنه کرده و آقای رئیس به شواهد و اتفاقهای بسیار بزرگتری نیاز دارد تا دست به ترکیب مدیران کناریاش بزند.