فرشاد کاس نژاد
تیمی که همه را دچار حیرت میکند، تیمی که بدون گل خورده به نیمهنهایی میرسد، هر لحظه در خطر یک افسوس است. این را همه میدانستیم که گل نخوردن تا نیمهنهایی میتواند ماجرایی جذاب و خطرناک باشد.
نخستین گل را اما تیم ملی ایران به نحوی خورد که بدتر از هر نوع گل خوردن دیگری بود. با سر به هوایی کودکانه، دروازه را به ژاپن تقدیم کردیم و این برای یک آسیب جدی به بازی ایران کافی بود. در آن حال و روز، گل دوم هم چه بسا بدیهی بود که از راه برسد که با یک پنالتی رسید و گل سوم.
اشتباه، یک کلمه ساده و مرگبار در فوتبال است، میتواند تمام رویاها را از بین ببرد، میتواند تمام نقشهها را بیفایده جلوه دهد و کار را تمام کند. برای تیمی مثل ایران که تا نیمهنهایی هیچ بحرانی را در بازی تجربه نکرده بود، جبران اشتباه سختتر بود. تیم ایران اینها را تجربه نکرده بود: برگشتن، بازساختن و دوباره زنده شدن. ایران برای این نوع بازی آمادگی ذهنی نداشت. ایران به میدان رفته بود که ژاپن را ببرد، به میدان نرفته بود که ببازد و جبران کند. ایران دچار این باور بود که برنده این بازی مقابل ژاپن خواهد بود و وقتی قرار شد بازی باخته جبران شود، دیگر حتی از هجومیترین تعویضها هم کاری ساخته نبود.
مارچلو لیپی، سرمربی چین قبل و بعد از بازی با ایران گفته بود : «اشتباه مقابل ایران یک معنا دارد، اینکه بازنده خواهید شد.» ایران اما خودش نیز دچار غافلگیری در مقابل ویژگی خودش شد.
ایران غافلگیر میکرد اما واکنش پس از غافلگیر شدن خودش را بلد نبود. مهمترین انتقادی که به تیم ایران وارد است، ناتوانی در بازگشت به بازی بود. بعد از اشتباه دنیا به پایان نمیرسد اما برای ایران مقابل ژاپن بعد از اشتباه، دیگر امیدی زنده نبود و این بدترین اتفاق در یک تیم است. کاپیتانها در چنین موقعیتهایی نقشهای کلیدی در زمین دارند. ایران اما بعد از آن اشتباه مرگبار کاپیتان نداشت. مسعود شجاعی از روی نیمکت بیشتر از اشکان دژاگه در بازی مداخله کرد.
کارلوس کیروش بهترین عبارت را برای توصیف شکست تیمش به کار برد: «شکست احساسی.» او نیز در این شکست صاحب نقش اول بود و نباید این نقش را هرگز فراموش کند. این از تصاویر ماندگار مربیگری کیروش است و گریزی از آن نیست.
اما آنچه از تیم ملی باقی مانده تصویر این اشتباه و این ناتوانی در بازگشت نیست. تصویر بهجا مانده از تیم ملی در جام ملتها آن ولع و حریص بودن است، آن حس و هیاهویی که در فوتبال سردار آزمون و مهدی طارمی در این جام دیدیم، آن نمایش فراموشنشدنی از این دو نفر: اشکان و امید. دو هافبکی که شاید سالهای آخرشان را در فوتبال ملی میگذرانند اما نمایشی تماشایی را ارائه کردند. تیم ما به رغم نمایش استادانه بازیکنان باتجربه، در بازی با ژاپن میانگین سنیاش ۲۷ سال بود، مثل ژاپن. آنها با تیم ۲۷ ساله ادعای جوانگرایی دارند و ما با تیم ۲۷ ساله ادعای جام داشتیم.
فردا برای تیم ملی ایران میتواند جذاب و تماشایی باشد، با کارلوس کیروش و با این تیم که هنوز باور داریم دستش میتوانست به جام برسد.
اشتباه اما کلمه ساده و مرگباریست و باز هم رخ میدهد اما آنچه باید همیشه جریان داشته باشد، همین جریانی است که منجر به ساخته شدن این تیم شده بود. سلام بگوییم به این تیم و ادامه بدهیم.